29 - پاداش، در گفتار به زبان و عمل به اركان است. ۱
ناخدا را ناخدايى در دل كشتى رواستكشتى بى ناخدا، ساحل نمى داند كجاست
ناخدا در دشت، بى كشتى ز چوپان كم تر استكشتىِ بى ناخدا در بحر چون چوب تر است
اين دو ملزومند و اين پابست آناين چنين، كشتى شود بر يم روان
يا به مانند كمان و تير در ميدان جنگبى حضور تير، پاى هر كمانى گشت لنگ
با كمان، بى تير، كبك خوشخرامكى شود در كام صيادان، طعام؟
گفت و فعلت چون كمان و تيرهابى كمان كى مى شود تيرى رها
با زبان، بى فعل، راهى طى نشدنقش هيچ انگور هرگز مِى نشد