341
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2

ميرزا رضا، در اقامت دوم سيد جمال الدين اسدآبادى در تهران، از او بهره هاى فراوان مى برد و همراه سيد در جوار حضرت عبدالعظيم استقرار مى يابد. وى كه شاهد برخوردهاى تند و بى ادبانه ماموران شاه با سيد بود، بر كينه اش عليه شاه مى افزايد و درصدد چاره انديشى برمى آيد؛ تا اينكه ميرزا پس از مدتى، در سفرى به استانبول، خدمت سيد مى رسد و از او رهنمود مى طلبد. سيد مى فرمايد: «مى بايست كه قبول ظلم نكنى». از اين كلام، ميرزا معناى خاصى را مى فهمد و باز به جوار حضرت عبدالعظيم باز مى گردد و راه چاره را در آنجا جست وجو مى كند. او در بالاخانه اى بين صحن و مدرسه مستقر مى شود و در پوشش شغل جراحى ، خود را مشغول مى كند. ۱

نقشه ترور

وى روزها و شبها در اين فكر بود كه بزرگ ترين خدمت به ملت ايران چيست؟ و چگونه مى توان دست جنايت پيشه پنجاه ساله شاه را از سر ملت مظلوم كوتاه كرد؟ او به خوبى مى دانست كه موعظه فايده اى ندارد؛ زيرا خيرخواهان يا تبعيد و روانه زندان مى شوند و يا به قتل مى رسند. پس بايد اينها را از صفحه روزگار محو كرد. ميرزا رضا براى رسيدن به مقصود، به زحمت اسلحه اى را تهيه مى كند. او ابتدا به فكر ترور نايب السلطنه مى افتد؛ زيرا از او ظلمهاى فراوانى ديده بود، ليكن گويا كسى به او الهام مى كند كه چرا سرچشمه را رها كردى؟ چرا جنايت پيشه دوران را نشان نمى روى؟ آرى، بايد او را هدف گرفت؛ اما دسترسى به او ممكن است؟ شهررى كجا و دربار قاجار با آن همه محافظ كجا!
البته او مى دانست كه يكى از شگردهاى حكام قاجار، تظاهر به ديندارى است و به

1.نقل به تلخيص از: ناظم الاسلام كرمانى ، تاريخ بيدارى ايرانيان ، ص ۷ و ۹۸.


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2
340

پيوسته با او باشد. از قضا در آن روز زمستانى كه هوا سخت سرد و زمين يخبندان شديد بود، هنگام دستگيرى و تبعيد سيد، گويا ميرزا رضا در كنار سيد نبوده است. از اين رو، بعد از بازگشتن ميرزا رضا به محل تحصن ، از ماجرا آگاهى مى يابد و با ناراحتى زياد، فريادكنان در كوچه و بازار، مردم را از دستگيرى و تبعيد سيد آگاه مى كند. سپس از گلدسته هاى حرم، بناى داد و فرياد را مى گذارد؛ اما به زودى ميرزا رضا دستگير مى شود و پس از ضرب و شتم، او را به زندان مى افكنند. ۱

ترور شاه ناصرى در حرم حضرت عبدالعظيم

جنايات شاهان قاجار و به خصوص بى بندوباريهاى وابستگان به دربار و حاكمان و نيز بى لياقتيها و بى كفايتيهاى سردمداران قاجار و از دست رفتن برخى شهرهاى ايران در شمال و شرق، مردم را وامى دارد كه تلاشهايى را براى رهايى از اين وضعيت آغاز كنند. مردم كرمان از جمله كسانى بودند كه قربانى فجيع ترين جنايات آغامحمدخان شده بودند و كينه بيشترى در دل داشتند.
يكى از اهالى كرمان به نام رضا عقدائى، كه بعدها به ميرزا رضا كرمانى مشهور مى شود، در اوايل جوانى سفرى به تهران مى كند و مجذوب سخنان سيد جمال الدين اسدآبادى مى شود. وى پس از تبعيدِ اوّلِ سيد از تهران، به تبليغات عليه شاه مى پردازد و به خصوص با حضور در ميان مردم كرمان، آنان را عليه جنايات شاه و خيانتهاى حاكم كرمان تهييج و تحريك مى كند؛ تا اينكه دستگير و زندانى مى شود.
پس از آزادى براى تظلم و شكايت به تهران مى آيد، ليكن به دادخواهى او وقعى نمى نهند و چون به انديشه هايش پى مى برند، ديگر بار او را به حبس مى اندازند كه مدت آن بيش از دو سال به طول مى انجامد.

1.همان، ص ۹۶.

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128721
صفحه از 394
پرینت  ارسال به