121
روح و ريحان ج4

پس متولى ، بر نفوس كل اين آستان حكومت دارد .
اما به طريق مأموريت و نيابت و بقاء اين استيلاء و توليت از رأفت و عطوفت به مأمورين از بندگان است كه همانا معنى عدل و داد خواهى است و هر آنكه بدين صفت موصوف گرديد مالك الملوك عزّت اخرويه ابديه را جزاء عزّت دنيويه فانيه قرار مى دهد .

در اينكه توليت مقرره از جانب دولت ابديت محول است و بر آن دو شكر سزاوار است

اكنون ملازم اين آستان و پاسبان اين بنيان رفيع الاركان جناب متولى جليل الشان است .
از جانب سنى الجوانب مالك ممالك خطّه ايران مفتخر بدين توليت عظمى و نيابت كبرى گرديد و بر نفوس كسانيكه ساكنين ملأ اعلى بر خدمت گذارى ايشان رشك فراوان برند و تمناى اين منصب نمايان كنند برترى و مهترى يافت بداند وى را دو شكر لازم است : يكى از حضرت سبحان كه بدين نعمت جليله او را متنعم گردانيد و ديگرى از پادشاه جهان كه اين خدمت خاصه خويش را چون جانى بر خدمات ديگرش روان فرمود آخر اين خدمت آخرت باقيه است و خدمات ديگر دنيائيست فانيه .
پس خوشتر آن است همه اوقات اين منصب جليل را شاغل مناصب ديگر قرار دهد و به قدر مقدور در امور متعلقه به آن قصورى نورزد كه مورد سخط سلطان شدن همانا موجب دورى از رحمت يزدان مى شود .
اكنون بنا بر مشرب داعى متولى را آداب مخصوصه است كه جز آداب عوام است ، پس خوب است جملتى از آن را در اين روح و ريحان بنگاريم تا خواص بدانند و همه وقت بخوانند كه البته آثار توليت مقتضى اين گونه حسن ادب و خدمت است ، و الاّ به اين خلعت مهر طلعت مفتخر شدن دور از حكمت و مصلحت ؛ و امانت و ديانت امين هم بعد از امتحان و اختبار است ، و علم به استعداد و ظرفيت و قرب به حضرت احديت است .


روح و ريحان ج4
120

استيلاى باطن مخصوص حق است چنانكه نصرت واقعيه و محبت باطنيه اختصاص به ذات اقدس وى دارد كه هر آن و زمان مانند ذرات حسيه افاضات و اشراقات وى تابنده و درخشنده است ، و آن را مظاهريست و مظاهر آن انبياء و اوصياء و اولياء و ائمه هدى عليهم السلام هستند .
اما استيلاء ظاهر را مظهرى است و آن مظهر وجود اقدس حضرت شاهنشاه جمجاه است كه توليت بر نفوس و امور كليه ناس بر حسب ظاهر دارد .
و مولوى گفته است :

پادشاهان مظهر شاهى حقعارفان مرآت آگاهى حق
و اين استيلاء و توليت نيز بر دو قسم است : عام و خاص .
اما توليت عام آن است كه سلطان زمان بر تمام رعايا و براياى مملكت زمان خود حكمران باشد ، و مثل وى مثل شير است در جهت سلطنت و استيلاء و قدرت و قاهريّت بر ما سواى خود ، و در جهت حفظ و رأفت علما مانند سايه است كه پناه دهنده باشد .
اما توليت خاص آن است كه بر جماعتى محصور و معدود آمر و حاكم شود و در مقام حفظ نفوس ايشان برآيد و بر آنچه از لوازم توليت است قصورى نورزد ، و الاّ از اين منصب جليل و خدمت نبيل منزّل است .
به بيان ديگر به نحو مختصر عرض مى نمايم كه : دريا از شطوط ، و شطوط از انهار كبار ، و انهار از جداول ، و جداول از سواقى ، و سواقى از عيون اقوى و اعظم اند ، چنانكه انبياء اولو العزم از انبياء مرسلين و انبياء مرسلين از انبياء غير مرسلين و ايشان از اوصيا و ايشان از علماء اجلّ و اولى هستند .
پس هر يك از ايشان به حسب رتبه و مقام ظرفيت و شأنيت خاصى دارند ، توليت هر يك بر حسب استعداد مخصوص اوست .
حال بنگر چگونه رشته سلطنت و اين استيلاء عام و خاص به ساحت قدس ملك الملوك پادشاه اسلاميان پناه منتهى مى شود .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 152143
صفحه از 400
پرینت  ارسال به