و داعى از مراحم ۱ بى پايان آن سيد ذوالشأن كمال تشكر و تذكر دارم ؛ از آنكه در تشويق و ترويج دعاگوى در اوايل حال كه نهايت تشتّت و اختلال داشت به اعلى درجه بزرگوارى همت گماشت ، و سابقه محبت با مرحوم مغفور والد ماجد ـ أعلى اللّه مقامه ـ را به طريق استصحاب جارى فرمود . خدايش عمر فراوان و جزاى بى پايان دهد !
على العجالة اقوى دليل بر علوّ همت اين سيد جليل آن است : جناب امام جمعه كه ثمره واحده از شجره طيبه امامت بود در كنف حمايت خويش از خردسالى حضانت كرده چون به مقام رشد و مرتبه بلوغ رسيد با طيب نفس و شوق مفرط و سعى وافر حق امامت كه از برادر بزرگوارش بود حق فرزند والا تبارش دانست . پس از خواهش و تمناى اركان دولت و اعيان ملت و اجتماع عام آن مقتدى الانام اقتداء كرده لوازم و مقتضيات اقامه جماعت و امامت را تفويض نمود ، و تاكنون به نحوى اين دو بزرگوار مرتبط و متحدند كه گويا اين منصب امامت نيابتى است از ايشان نه حقّ موروثى والد ماجدشان ، وليكن امامت امام جمعه اصفهان در اين اوقات به عكس اين عنوان است و آن اختلاف بر صدق مدعى به داعى اقوى شاهد و برهان ، اطال اللّه بقاءَهما و اجرى أَلْسِنَةَ المخلصين بثنائِهما .
پس داعى صميمى كه در ارادت اين خانواده صافى ضمير است شأن نزول اين بيت را در حق اين سلسله جليله مى داند :
بس تجربه كرديم در اين دير مكافاتبا آل على هر كه درافتاد برافتاد
و قال اللّه تعالى : « وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى »۲ .