33
روح و ريحان ج4

چيزى به زيارت نامه خوان ندهد ، لهذا خود مى خواهد متصدى شود . اين وجه در غالب از موارد كه استطاعت دارند از اعيان و اشراف و تجار بعيد است .
و پناه مى برم به خدا از بعضى كه اصرار نمايند براى زيارت خواندن بلكه ممانعت كنند زائر بيچاره را چنانكه در عربستان و خدّام از ايشان مرسوم و معمول است ، مردى زائر به درِ رواق ايستاده و كتاب زيارتى در دست دارد و حالتى هم براى اوست ، خدّام هم يك نفر دو نفر نيستند ، متصل درِ صحن و رواق و روضه مى آيند اِبرام مى كنند و مى گويند : تو زيارت نخوان بگذار ما بخوانيم . پس از براى چه آمده اى ؟ ! و ما از براى چه ايستاده ايم ؟ ! وضعى مى شود كه كتاب را از دست مى كشند بلكه دشنام مى دهند او را ، بلكه او را منع از دخول حرم مى كنند . و چه كند زائر ؟ متمكن نيست به تمام آنها انعام بدهد وهمه را راضى نمايد .
و چه بسيار بد است حالت بعضى از اهل ثروت كه زحمت مى كشند و به اماكن شريفه مى آيند و هر قسم وجوه بعرب و عجم مى دهند بر خلاف شرع و عرف ، اما اين موردى كه منصوص است بايد به خدّام انعامى نمود اگر وجه كلى نمى توانند از جزئى چرا مضايقه و دريغ مى كنند ؟ ! پس در خودِ انفاق ، اجر و ثوابهاى اخرويست .

حكايت دوم : كه از كرامات امامين عليهماالسلام كه در سامره واقع شد

در سال هزار و دويست و نود و چهار كه داعى در ماه مبارك رمضان در حضرت سرّ من رأى مشرف بودم ، و حظوظ اخرويه استدراك مى نمودم از حكاياتى كه نقل كردند ثقات از علماء و مجاورين از عرب و عجم اين حكايت است :
مردى متّقى از اهل قندهار و بخارا به زيارت امامين عليهماالسلام در سامراء ، شرفياب شد از


روح و ريحان ج4
32

زيارت خودتان و اين قسم بى احترامى و پرده درى را راضى مى شويد خدّام آستان شما كنند ؟ !
هنوز وارد صحن نشده بود كه آن ناسيد عثمانى بر روى افتاد و فرياد كرد به نحوى كه تمام اهالى حرم محترم از خدّام و غير ايشان دويدند او را بدين گونه ديدند ، هر قدر بيشتر مى ماند فرياد و دادش زيادتر مى شد تا آنكه به خانه اش بردند . التماس كرد كه از آن جوان استمالت كنيد . هر قدر استدعاء عفو كردند فايده اى نيافتند ، شام نرسيد كه رخت از اين جهان به دركات نيران كشيد .
چون شام بود ناچار او را در رواق مطهّر بر سريرى خوابانيدند تا روز ديگر به مقرّ و مقامش برسانند ، چون صبح شد از وسط آن سرير سگى سياه يافتند از ميان آن بيرون آمده و از رواق گريخت و اثرى از وى معلوم نشد .
اين است عاقبت كسانى كه با زائرين قبور اولياء حق ، جسارت و بى ادبى مى نمايند و اين مطلب كه قريب يك صد سال است مى گذرد بين مجاورين و خادمين و ساكنين سامره بلكه كافه دولت عثمانيه مشهور و در دواوين ايشان ثبت و ضبط است .

در مذمّت آنان كه امساك مى نمايند در احسان كردن به خدّام قبور ائمه انام و امامزادگان

و مخفى نماند كه : بعضى از زوّارند كه نهايت استطاعت و مكنت دارند و زمان زيارت قبور هر يك از ائمه هدى عليهم السلام خوش دارند كه خودشان زيارت نامه كه دارند از هر كتاب دعاء و زيارت بخوانند به جهات چند :
يكى براى آنكه : صحيح كرده اند آن زيارت را و صحيح مى خوانند .
و ديگر آنكه : مى خواهند حواس جمعى داشته باشند كه در وحدت و خلوت و عدم اختلال حواس ظاهره و باطنه داعى ذاكر زائرتر است .
و اين فقره بر حسب حسّ مشهود و آشكار است و جز آن نيست ، يا آنكه مى خواهد

تعداد بازدید : 152499
صفحه از 400
پرینت  ارسال به