361
روح و ريحان ج4

براى من خالى از فضيحت نبود و نمايش آن را بر رؤوس منابر غير مشروع مى دانستم ؛ از آنكه بر حسب عادت بر هر منبر در هر وقت تذكره اى از مصائب آل رسول عليهم السلام مى نمودم بايد سرم را برهنه كنم ، و در مجالسى كه نسوان بودند لابد احتياط مى كردم به ملاحظه عورت بودن آن و عدم جواز كشف رأس در حضور ايشان ، و براى گريز از اين عمل نامطبوع دستمالى بر سر مى انداختم يا طرفى از عمامه .
و اين فقره كلفتى شده بود ، هر قدر به اطباء معاصرين اظهار داشتم چاره اى جز شكافتن پوست و بيرون آوردن غدد نديدند ، و من از حدّت حديد ۱ كراهت شديد داشتم .
از آنجائى كه بعضى از اطباء مدرسه دارالفنون به حسن تربيت و تأديب حضرت اشرف والا اعتضاد السلطنه وزير علوم در كمال ترّقى مى باشند ، و در عمل يد برخى از ايشان يد طولانى داشتند ، سيّما آنان كه از طبّ فرنگى و ايرانى با خبر بودند و جمع بين طبّين نمودند رجوع به ايشان كرده استعلاج نمودم . آنها مانند ديگران علاج را منحصر يافتند .
پس با كمال يأس در اول ماه رجب المرجب بر حسب عادتى كه داشتم به زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام شرفياب گرديدم و چندى در زاويه مقدسه معتكف گشته مجاور شدم .
در آن اوقات قدرى از غفلات خود برآمده گفتم : اى انسان بيچاره ! چرا غافلى و بدين آستان عرش نشان توسّل نمى جوئى و شفاء درد و دواء علّت خود را نمى خواهى ؟ آخر خداوند منّان غبار مزار اين فرقه حقّه را شفاء امراض و اسقام قرار داده است . آنگاه التجاء به روضه منوّره معظمّه حضرت عبدالعظيم عليه السلام را تصميم نموده محض استخلاص از اين غُدد خاص ملتمس و ملتجى گرديدم و عرض كردم :

نيامد برت دردناك از غمىكه ننهادى بر خاطرش مرهمى۲

1.در چاپ سنگى : جديد .

2.به اين در نيامد كسى عذر خواه كه سيل ندامت نَشُسْتَش گناه مؤلفه كاتبه . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .


روح و ريحان ج4
360

و قوّته انه ما مضى على ذلك يومان الاّ وأنا بالسلعة قد لانت عريكتها وذهبت صلابتها ، ثمّ لم تزل ينحلّ انعقادها ويذوب انجمادها الى أن حدثت عليها ثقبة تبجّست منها رطوبات رديّة واخلاط فاسدة مدى اسبوع او أقل ، ثم جفّ البلل واندمل وصارت السّلعة كأنما قطعها طولون ۱ بموسى أومسح عليها عيسى .
قال الراوى : ثمّ انه ـ مدّ اللّه ظلّه ـ أرانا رأسه كلّه وقال : انظروا ـ رحمكم اللّه ـ بل تعرفون للعين الذاهبة من اثر وترون فرقاً ۲ بين الايمن من شقّى فرقى والايسر ؟ فطمحنا جميعاً اليه البصر فوجدناه كما اخبر ، فقضينا العجب من ذلك المعجز الجلىّ وما شبّهناها الا بقصة اسماعيل الهرقلى .
ومن شاهد تلك الكرامة بعينيه مطرّز هذا الحديث ومنشيه ، وقارى هذا القوس وباريه ، المستمدّ من فيوضهم بالروايح والغوادى ، محمد المدعوّ بالمهدى العبد الربّ آبادى ، فهو يشهد بفمه بما خطّه بقلمه ، ويقول :

هذه من علاه احدى المعالىوعلى هذه فقِس ما سواها۳

معنى كرامت غريبه است

اما الترجمة :
يعنى از كرامات حضرت عبدالعظيم عليه السلام كه در زمان ما ظاهر شد جناب فاضل امجد و استاد ممجّد آقا جمال الدين خلف مرحوم حجة الاسلام حاجى ملاّ اسداللّه بروجردى ـ طاب ثراه ـ در سال هزار و دويست و نود و هفت ، هفت روز از ماه صفر المظفر مانده در خانه سركار مقرّب الخاقان ميرزا حبيب اللّه خان مستوفى سلسله جليله قاجار بدون واسطه فرمودند : در طرف راست برابر سر من غددى بود بزرگ به مانند بندقه اى و آن غدد

1.بالاى طوطون نوشته شده « زو » .

2.در چاپ سنگى : قرقاً .

3.از اشعار شيخ كاظم ازرى است . بنگريد به : الأزرية : ۵۵ ، الكنى والالقاب ۲/۲۴ ، الصحيح من السيرة ۵/۱۳۱ و۶/۴۸ ، الانوار العلوية : ۱۹۴ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 152079
صفحه از 400
پرینت  ارسال به