باشد ، و در مقام تكميل امور دينيه و علوم حقّه طلاب و سايرين برآيد و كسل نشود .
خلاصه اهل علم تكليف خودشان را بهتر مى دانند ، و آنچه داعى تكليف خود را دانست نگاشت ، و ملاحظه جز تقويت دين و دولت نداشت ، و اگر مى خواستم در اين مقام شرحى بنويسم كتابى على حده مى شد .
در رسيدگى متولى آن آستان به احوال طلاب و سكنه مدرسه
اما آنكه متولى اين استان است و متصدى اين خدمات لايقه چنانكه از خدّام و رعاياى اين زاويه بايد مطلع و آگاه باشد و غفلت نورزد ، همين طور از احوال طلاب مدرسه جديده و عتيقه بايد استفسار نمايد ؛ از آنكه احترام خدام به جهت خدمتگذارى حضرت عبدالعظيم است و احترام طلاب به جهت تحصيل دين و تكميل علم است ، اگر خدّام از اين آستان موظفند طلاب هم وظايفشان از اين آستان محول ، اگر خدمت خدّام عبادت است عمل طلاب بهترين عبادات است .
پس خوشا به حال خادمى كه در زمان فراغت از خدمت مشغول به تحصيل علم شود و خوشا به حال طالب علمى كه به خدمتگذارى و جاروب كشى اين آستان مفتخر و سرافراز گردد .
و داعى چند سال گذشته كه به زيارت حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام مشرف شد علماء و مجتهدين و ائمه جماعت را ديدم كه در زمره خدّام آن آشيان عرش نشان بودند ، و با كمال ميل ملتزم آن درگاه مى گرديدند .
و حسن ترغيب و تشويق به طلاب ثمره اش آن است كه بعد از مضىّ قرنى علماء و مجتهدين از اين روضه مباركه و مدرسه جديده برانگيخته مى شوند كه حضرت عبدالعظيم بر وجود ايشان مفاخرت مى نمايد .
و استفسار از احوال طلاب چند قسم است : يك قسم آن است كه ماه يك مرتبه شخص