است حجرات را مانند صحن بالاى سر تفويض به اموات كنند كه بودن مردگان و دفن موتى در امكنه ايشان انفع است ، و خداوند سبحان علماء را احياء و جهّال را موتى خوانده است . پس بناء اين حجرات براى زندگان است نه مردگان ، و معنى مدرسه براى تحصيل علم است نه تكميل جهل .
در مدرسه ساختن نظام الملك و حكايت مليحه اى است
و در تواريخ ديده ام : وزير عادل نظام الملك در هرات و اصفهان و بصره و بغداد بقاع و قباب كثيره بنا كرد از آن جمله مدرسه نظاميه از بناهاى متين وى در دار السلام بغداد معروف است ، و هر ذى فنى از فنون و علوم معروفه مشهوره در آن مدرسه حاضر شدند ، و به تلمّذ و تعليم اشتغال بهم رسانيدند ، و كتابخانه اى محتوى بر كتابهاى زياد در آن قرار داد ، و خازن آن را شيخ زكريا خطيب تبريزى مقرر فرمود ، لكن شيخ مذكور در مدرسه نظاميه هر شب به شرب خمر مشغول بود ، هر قدر از حالت شيخ براى نظام الملك نقل نمودند به واسطه وثوقى كه داشت اعتنائى ننمود تا آنكه شبى از دريچه حجره به طريق پنهان از حالت شرب وى مطّلع شد ، پس علاوه بر مستمرى وى وجهى گزاف براى شيخ فرستاد كه : من نمى دانستم مخارج شما زياد است ، و الاّ زمانى كه وقف املاك و تعيين مؤونه طلاب را مى نمودم حقّ شما را علاوه مى كردم ! شيخ ملتفت شد كه خواجه نظام الملك از عمل قبيح وى مطلع شده ، پس توبه كرد و اظهار ندامت نمود .
و داعى را در ذكر اين حكايت استدعاء از حضرت توليت است كه براى طلاب و سكنه مدرسه از كتب نحو و صرف و لغت و رجال و اصول و فقه كتابخانه اى قرار دهند كه طلاب فقراء ديگر محتاج به طهران و كتب عاريه نباشند چنانكه طلبه محتاج به مكان هستند . البته بعد از وضع مؤونه كه از ضروريات سته است احتياج به كتب بسيار دارند ، و آن مزيد تشويق و استغناء ايشان است .