و از شرّ وجود خبيث آن عنيد متعصب قلوب رعايا آسوده شدند ـ همانا غير از مجد الملك ابوالفضل رادستانى است .
و نقل است كه : بعد از تجزيه اعضاء اين مجد الملك خبيث يكى نزد فضلاء گفت :
روزى دو سه سر دفتر تزوير شدىجوينده ملك و مال و توفير شدى
اعضاى تو هر يكى گرفت اقليمىفى الجمله به يك هفته جهانگير شدى
و ديگرى گفت :
مى خواست كه او دست رساند به عراقدستش نرسيد ليك دستش برسيد
بلى يك مجد الملك اين قسم است ، حال او و مجد الملك ديگر به دين وصف است كه چند سطرى از اجزاء احوال وجوديه اش در اين ورق شرح داديم .
و قائلى گفت : ظاهراً بقعه سيد حمزه موسوى و امامزاده عبداللّه ابيض هم كه در راه طهران است از بناهاى مجد الملك شيعى ابوالفضل است . و استبعادى از اين فقره نتوان كردن ، و از عبارات مرحوم سيد توان استنباط نمودن .
[ در بقاى بقاع متبركه ائمه انام و سادات ذوى الاحترام و زوال قبور سلاطين و خلفاى جور ]
بدان در بقاء بقاع متبركه ائمه انام و سادات ذوى الاحترام خواست حضرت احديت است و الا بايد از اين مقابر و مراقد اثرى نباشد و نماند . آخر در سلاطين و خلفاء بنى عباس اقتدار بيشتر از هارون الرشيد نمى شود كه در خانه حميد بن قحطبه طائى در سناباد طوس مدفون شد ، و فرزند غير مأمونش گنبد و بارگاه ، روضه و درگاهى قرار داد . چون حضرت على بن موسى عليه السلام وفات كرد مأمون خواست اظهار ارادت كرده باشد ، حكم نمود حضرت رضا را در جوار هارون دفن نمايند ، ديگر ندانست نور تابنده الهى هر ظلمتى را بر طرف مى نمايد و اثرى و اسمى از وى نمى گذارد و جسد او را ملائكه اى چند مانند