95
روح و ريحان ج4

در بناء گنبد حضرت امام حسين عليه السلام با مرحوم آقا محمد خان شاه شهيد عليه الرحمه

و گنبد مطهر جناب خامس آل عبا عليه آلاف التحية والثناء را مرحوم آقا محمد خان شاه شهيد طاب ثراه از زر خالص و طلاى احمر مزيّن كرد ، و در مقام تعمير و توسيع قبه مباركه و تذهيب آن برآمد كه صباحى در قصيده اش گفته است :

اين زرنگار قبه چه كز عكس بام و دراندوه۱است قبه افلاك را به زر
گفتم مگر كه مبدع افلاك خواسته استكاعداد تسعه فلكى را كند عشر
گفتا خرد فلك نبود اين ولى فلكبسته است از مجرّه پى طوف اين كمر
اين مشهد حسين على سبط مصطفى استدر پاى او بود سر افلاك بى سپر
گفتم اگر چه خاكِ درِ اين بزرگوارباشد ز زر رتبه و مقدار بيشتر
زاهل عطا كه يافت به ترتيب آن محلزاهل سخا كه جست به تذهيب آن خطر
گفت آنكه بحر و كان و كفش جست زينهارخاقان دهر و سرور بحر و خديو بر
يعنى سَمِىّ ختم رسالت محمد آنكاز خسروان به رتبه فزون از جد و پدر
كلك صباحى از پى تاريخ آن نوشت( از گنبد حسين على زيب جست زر )
بعد از شهادت شاه سعيد شكستى بر گنبد مبارك جناب سيدالشهداء عليه السلام ظاهر شد از آنكه با عجله و سرعت بنا شده بود ، پس به حكم محكم حضرت خاقان خلد آشيان كاركنان از اهل امانت و ديانت مأمور شدند كه آن طارق عرض رواق را برداشته قبّه متينى برافرازند و خشتهاى طلا و زرى در آن بارگاه كه شمسه مهر و ماه است بناء سازند و اين سعادت عظمى به نام نامى ايشان ختم شد .
و در حين تحرير از عالم فاضل نحرير نيّر تبريزى قصيده اى كه براى اين گنبد رفيع فرموده والحق خوش سرود به نظر آوردم و آنچه حفظ داشتم نگاشتم :

تعالى اللّه از اين كاخ فلك فرسا و بنيانشكه سر بر اوج« او ادنى »۲زند قوسين ايوانش
به بطحا تا بدار عكسى زخشت طاق زرينشبسوزد يكسر از برق تجلى كوه فارانش
سليمان گو بيا صرح ممرّد بين كه از هر سوبه جاى ديو و دد صف بسته فوج حور و غلمانش
الا اى آسمان هين۳ديده بگشا بر زمين بنگرعيان تمثال عرش و علت تربيع اركانش
معاذاللّه خطا گفتم خدا را هست گر عرشىهمين كاخ است و برهان « استوى»۴انفس۵رحمانش
فلك را پشت پيشش خم چو ديوى پيش تخت جمجهان چون حلقه خاتم در انگشت سليمانش
امير دين حسين بن على بن ابيطالبكه در نسبت پدر عين اللّه آمد پور انسانش
خرد گردد حدوث ذاتش افتد در غلط شايدكه اوصاف وجوب آمد همه مضمر در امكانش
نگشتى تا ابد واقف زسرّ علَّم الاسماءنبودى در ازل گر بوالبشر طفل دبستانش
بماندى تا ابد حوّاى امكان چون شب آبستنگر از صبح ازل رخ برنگردى روى و رخشانش
شگفتى ئى چنين زادى زنسل حيدر و زهراچنان بحرين گوهر را چنان بايست مرجانش
نهد ناف از تذلل بر زمين غضباى۶گردون رانهند از هودج تمكين او بر كوه و كوهانش
سواد عارض مه را كه آمد شكل لا يبخلبه ميدان كرد برق جوهر تيغ وى آسانش
برد در بندگى تا كوى سبق از خسروان بستدكمر از جان به تعمير حرم سلطان ايرانش

1.كذا .

2.اشاره به آيه ۹ سوره نجم : « فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى » .

3.در چاپ سنگى : همين .

4.اشاره به آيه شريفه ۵۴ از سوره اعراف و آيه ۳ سوره يونس « إِنَّ رَبَّكُمُ اللّه ُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ والْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ».

5.كذا ، ظاهراً : انفاس .

6.« غضباء » نام شتر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود كه بر ديگر شتران سبقت مى گرفت . بنگريد به : تذكرة الفقهاء ( چاپ سنگى ) ۲/۳۵۳ و ذخيرة المعاد ۳/۶۳۴ .


روح و ريحان ج4
94

مطهر حضرت شاه ولايت عليه السلام بر حسب امر و فرمان مرحوم نادرشاه گرديد كه بر حسب نذر شرعى بعد از مراجعت از فتوحات كثيره هندوستان به نجف اشرف ـ على مشرّفها آلاف التحية والتحف ـ مشرّف گرديد و مذهب حق جعفرى را بين سنّيان مذهب پنجم قرار داد ، و گنبد عرش رتبت آن بزرگوار را طلا كرد ، و خدمات ممدوحه پسنديده ديگر از وى انتشار يافت ، و نام نيك وى در آن آستان و صحن شريف بماند ، و عاقبت هم در آن آستان بر حسب وصيت و حسن عقيدت غنود ، و كريمه « وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ »۱ را از راه ذلّت و خاكسارى در خاتمه حال خود سرود ، و اين قصيده جيده فصيحه از كتاب « باقيات الصالحات » اديب اريب عبدالباقى مشهور به افندى ۲ خوانند .

قبة المرتضى على تعالىشأنها عن موازن وعديل
من نضار سنعت۳بغير نظيرفى مثال منزه عن مثيل
فوقها كالاكليل لاح هلاكرمقته السهى بطرف كليل
كبرت فاستقلت الفلك الدرارعنها بان يرى ببديل
جللت مرقداً جليلاً تجلتفوقه هيبة المليك الجليل
فعلى قبة السماء اذا مافضلوها اقول بالتفضيل
هى باء مقلوبة فوق تلك الــنقطة المستحيلة التأويل
هى فلك بل ما عليه استوى الفلــك ومن فوقه لوحة من قتيل
هى كهف النجاة طور المناجا۴ت تمثال العفات ملجأ الدخيل
هى حق للجوهر الخاص مالك۵عرض العام عندها من مقيل
هى ظل ما ظل من قال يوماًبحماها من تحت ظل ظليل
هى عمد لدى فقار بطينمن سيوف اللّه لعلى صقيل
هى غاب ثرى به اسد اللّه وعلى يصدر اشرف غيل
ذاك ليث اردى العدى بزئيروحسام ايادهم بطيل
كوزه لليعسوف مارح صرف الــشهد منها طابت الزنخيل۶
كرة مستديرة فوق قطبدبّر الكائنات بالتعديل
افرغتها يمنى المفاخر من تبــر المعانى فى قالب التبجيل
صبغتها بالنور ايدى التجلىبقدامى من خافقى جبريل
فغشاها النور الالهى حتىبخيال جلت عن التخييل

1.كهف : ۱۸ .

2.اين كتاب در سال ۱۳۴۷ قمرى در مطبعه حيدريه نجف اشرف به چاپ رسيده است ، ولى متأسفانه نزد نگارنده موجود نبود .

3.كذا.

4.در چاپ سنگى : المناحا .

5.كذا .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 152162
صفحه از 400
پرینت  ارسال به