43
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

الحسنى و اقْراْهُ منّى السلام.
عبدالعظيم حسنى تنها اگر راوى بود نمى تواند به پرسش ها پاسخ بدهد پيداست كه داراى ملكه اجتهاد بوده و مى توانست حوادث نوظهور را پاسخ بگويد اين هم مطلب دوم ما.
مطلب سوم: مشايخ، خدا رحمت كند مرحوم آيه اللّه بروجردى استاد بزرگ ما، يك راهى را باز كرد براى شناخت رواة، راه اجتهادى، راهى كه مرحوم نجاشى و شيخ دارند راه نقل است. ايشان آمد رجال را از آن حالت تقليدى در صحنه اجتهاد نهاد كه ما بتوانيم در علم رجال مجتهد باشيم. يكى از طرق شناخت راوى، تعداد مشايخ و تعداد رواة و تعداد حديث است كه حاكى از اين است كه اين راوى به اصطلاح چند مرده حلاّج است.
يك موقع يك مرد جمّال است، فقط كارش مسافرت است خدمت آقا امام كاظم مى رسد همه مسائل جناب جمّال راجع به مسافرت است؛ اما ديگر در حدود و ديات روايتى از خود ندارد، مشكل حرفه اى دارد.
امّا اگر ديديم يك نفر من الطهارة الى الديات داراى روايت مى باشد، و مشايخ و تلاميذ بسيار دارد كه بعضى از اينها شخصيت هاى والامقامى هستند مانند: هشام بن حكم يا ابن ابى عمير ؛ اين مى رساند كه در عرصه حديث استاد بلامنازع بوده، و جناب عبدالعظيم چنين است .
البته چون حياتش حيات مخفيانه و تا حدّى پنهانى بوده مورخين يا محدثين موفق نشدند بيش از اين مشايخ و رواة براى او ذكر كنند.
و اما در ميان تلاميذش سهل بن زياد آدمى 255 فوت كرده است، و از تلاميذ مهمش احمد بن ابى عبداللّه بن محمد بن خالد بن برقى متوفاى 274 مؤلف كتاب المحاسن است كه از يادگارهاى قرن سوم مى باشد.
اما مسأله فرق مسند با مصنف چيست؟ گاهى مى گويند مصنف، گاهى مى گويند


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
42

اين در حقيقت ماركسيسم نيست كه در برخورد با حوادث عقب گرد كند، اصلى را بردارد اصلى را بگذارد، بلكه يك عقايد روشن و منظم حتى نسبت به حدوث قرآن و قدم قرآن عقيده شيعه در آنجا بيان شده؛ هم براى ما درس است كه عقايدمان را در برگى بنويسيم به بزرگان عرضه كنيم تا روشن شود كه شيعه آنچه كه در روز نخست مى گفت همان هم همين را مى گويد، عقايد مسأله تكوينى است مسأله اعتبارى نيست كه با اعتبار كم بشود زياد بشود.
طبق نوشته صدوق در أمالى امام چنين مى فرمايد: يا اباالقاسم هذا و اللّه دين اللّه الذى ارتضاهُ لعباده فَاثْبُتْ ثَبَّتك اللّه بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و الاخره
از كلامى كه باز به حمّاد مى گويد معلوم مى شود مرد مجتهدى بوده است، جزء فقهاى عصر خود بوده، راوى نبوده؟ توجه داريد اصحاب ائمه اهل بيت ينقسمون الى قسمين: راوٍ و ناقل، و محقق و مجتهد. ابوبصير راوى است، اما در حاليكه زراره محقق است.
فتاواى زراره الان در كافى هست در فروع كافى فتاواى زراره در كتاب ارث و غيره هست، فضل بن شاذان محقق است ناقل نيست، مفتى است مجتهد است؛ و هكذا يونس بن عبدالرحمن تعقّل دارد مكتب كلامى دارد و براى خود محقق است؛ اما ابوبصير و ديگران نه، اينها راويند نقل قول مى كنند امين در قولند.
مردى خدمت حضرت رضا عليه السلام مى رسد و عرض مى كند شُقَّتى بعيدة، حضرت مى فرمايد فعليك بزكريا بن آدم المأمون على الدين و الدنيا زكريا بن آدم مجتهد است يعنى اصولى در اختيارش هست فتوا را جواب مى دهد مسأله را جواب مى دهد.
از اين تعبير پيداست كه مرحوم سيد عبدالعظيم حسنى عليه السلام يك مجتهد عصر خود بوده، طبق آن اصول و كلياتى كه در اختيارش بوده سؤال ها و حوادث نوظهور را پاسخ مى داد.
يا حمّاد اِذا اشكَل عليك شيء من امر دينك بناحيتك فَسَل عنه عبدالعظيم بن عبداللّه

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128403
صفحه از 496
پرینت  ارسال به