77
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

تفسير كنيم چرا براى اينكه به ما گفته اند خودتان را بر قرآن عرضه كنيد. خوب اگر ندانيم قرآن چه مى گويد؟ چه را بر چه عرضه كنيم؟، ما بايد ميزان را بسنجيم اوّلاً، وزن را بفهميم ثانياً، تا خودمان را كه موزون و كالائيم در يك كفه بگذاريم، آن وزن را در كفه ديگر با اين شاهين بسنجيم پس همه موظفيم كه خليفه اللّه باشيم اگر خليفه اللّه بوديم ديگر قال اللّه قال اللّه در مى آيد نه قال اللّه و أقول هر دو، حرف اوست. انسان چه قدر بايد مواظب باشد كه از خود چيزى نگويد، بايد دائماً مواظب باشد، خاندان عصمت عليه السلام اين چنين اند، يعنى دائماً مواظبند كه چيزى از خود نگويند.
چرا ما وقتى به وجود مبارك وليّ عصر رسيديم به تك تك حالات او سلام مى كنيم اين براى تبرك است؟ مى گوئيم آن وقت كه پا مى شوى سلام بر تو، آن وقتى كه مى نشينى سلام بر تو، آن وقتى كه نماز مى خوانى سلام بر تو، آن وقتى كه حرف مى زنى سلام بر تو، «و السلام عليك في آناء ليلك و اطراف نهارك».
مگر تو خودت را ساختى؟ تو اگر بگويى: «وجّهت وجهي للذي فطر السموات و الأرض حنيفاً مسلماً، إنّ صلاتي و نسكي و محياي و مماتي...» درست گفته اى. (ولى عصر عجّ اللّه )، ما وقتى به تو مى رسيم مى بينيم جميع شؤون تو خلافت الهى را نشان مى دهد، ما به تك تك حالات تو سلام مى فرستيم.
يك وقت آدم تبرّك مى كند، بله وقتى حرم رفتى در و ديوار را هم مى بوسى، ما هم همين طوريم، اين تبرك است؛ يك وقتى تحقق است نه تبرك، اين را محققان ما هم از ديرباز مى گويند: ما به تك تك حالات اين ذوات مقدس سلام مى فرستيم چون تك تك حالات اينها خلافت الهى است از اين دست جز كار خدايى ساخته نمى شود، اين حديثِ قرب نوافل همين است: «كُنتُ سمعَهُ، كُنت بَصره، كنتُ يَدَه، و ... همين است، حديث قرب نوافل را مرحوم مجلسى رحمه اللهدارد، هم به طريق صحيح نقل شده، هم به طريق حسن نقل شده، هم به طريق موثق نقل شده، هم


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
76

«أحد طَرَفيهِ بِيَدِ اللّهِ سبحانه و تعالى» است اين قرآن را خدا نازل كرده است يعنى خدا انداخت يا خدا آويخت؟ اين قرآن را نازل كرد يعنى چه؟ يعنى اين جورى كه باران را نازل مى كند قرآن را نازل كرد؟ معاذ اللّه كه قرآن فقط اينجاست اگر فقط اينجا باشد كه ديگر تا عنداللّه نمى تواند برود؛ اين را آويخت نه انداخت به دليل اينكه فرمود: أحدُ طَرَفيه بيد اللّه سبحانه و تعالى.
اگر حبل است كه حبل يعنى چى؟ كدام حبل مى تواند انسان را از ته چاه در بياورد؟ اين طناب هاى لوله شده بافته شده طناب فروشى ها مشكل خودشان را حل نمى كند تا كسى به اينها بچسبد. طنابِ انداخته، كسى را نجات نمى دهد طناب آويخته است كه مشكل گشا است فرمود اين طناب را بگير اِقرأ وَ ارْقأ يك طرفش به دست خداست احد طرفيه بيده سبحانه و تعالى و طرفه الآخر بأيديكم، اقرا و ارْقأ. خوب اگر اين طناب آويخته، است نه انداخته، وقتى حق دارى كه درباره قرآن سخن بگويى كه خليفه اللّه باشى چرا؟ زيرا اين قرآن كه مثل كتاب شرايع الاسلام و صاحب شرايع نيست كه صاحب جواهر بگويد: قال، أقولُ.
در هر شرح خواه شرح مزجى باشد خواه شرح قالَ أقول[شارح سخن صاحب كتاب را شرح مى دهد]، يك وقت است كه شرح قال اقول است نظير متن تجريد كه علامه شرح كرد، مى گويد: قال المحقق الطوسى و أقول؛ يا شرح مزج است كه صاحب جواهر شرايع را شرح كرده است يا شهيدين يكى حرف ديگرى را شرح كرده و معنايش اين است كه شهيد اول حرفش اين است و من حرفم اين است، معنايش اين است كه محقّق حرفش اين است من حرفم اين است.
امّا مفسّر چه مى گويد؟ مفسّر مى گويد: قال اللّه و اقول، خوب تو چه حقّى دارى بگويى: «قال، أقول»؟ مگر اينكه بشوى خليفه او، وقتى خليفه او شدى حرف او را مى زنى نه حرف خودت را، آن وقت مُجازى تفسير كنى، قرآن كريم كه شرايع نيست كه كسى شرح كند، اين كه تجريد نيست تا كسى شرح كند. و همه ما موظفيم قرآن را

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139737
صفحه از 496
پرینت  ارسال به