79
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

ندارد مقابل او عدم است با توضيح كوتاهى كه در بيان نورانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام ارائه مى شود معلوم مى شود كه آن حق مقابل ندارد و مقابلش عدم است و بينشان نفى و اثبات است و تناقض است و فاصله هم نيست، آن هم از بيان وجود مبارك امام صادق عليه السلام روشن مى شود.
پس يك حق، اين است ذلك باَنّ اللّه هو الحق اين حق مقابل ندارد و مقابل او عدم است غير ذات أقدس إله، عدم محض است نه باطل، اگر گفتيم باطل است اين باطل هم با باطلى كه عدم ملكه درست مى كند فرق دارد باطل به معناى عدم، يك حق مخلوقٌ به است كه مى گويند سراسر عالم با حق خلق شده است. يعنى ملا عالم حق است، مصالح اش حق است، معمارى و مهندسى اش حق است، كارگرى كارگزارانش حق است، سيمان و گچ و سنگش حق است، ميله گردش حق است، ما غير از حق چيزى در اينجا به كار نبرديم ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما إلا بالحق.
اينكه مى بينيد اگر كسى دو قدم باطل رفته بالا مى آورد براى اينكه اينجا جاى باطل نيست، آن در آسمان است اين در زمين. فرمود: حق از خداست، يعنى صادر از خداست يا ظاهر از خداست، فعل خداست. آن حقى كه ذلك بأنّ اللّه هو الحق آن مقابل ندارد اوّلاً، «مع» هم ندارد كه چيزى با او باشد چون نامتناهى است كما سيأتى. اين حق فعل خداست. فعل خدا ممكن است ديگر، الحق من ربّك، نه مع ربّك، وقتى از خداست عليٌّ مِنْ ربّك، كدام صادر اول است؟ على صادر اول است، على يعنى اهل بيت، يعنى وجود مبارك ولى عصر، فرق نمى كند چون همه يك نورند، اين وجود مبارك مى شود صادر اوّل.
اگر كاشف الغطاء مى گويد: قرآن بالاتر از امام نيست ـ اين را در كتاب كشف الغطاء


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
78

علماى شيعه نقل كردند، هم علماى سنى نقل كردند، ما راهمان اين است. اگر از اين راه مهمّ مانديم و عقب افتاديم، باختيم، بله ممكن است در بحث هاى روايت و درايت، كسى حكيم بشود، فقيه بشود و محدث بشود به اينها بالأخره اعتبارى نيست اينها همه، علم حصولى است با يك بيمارى و حصبه ممكن است همه اينها از بين برود، اما آن حضور از بين نمى رود، آن واقعيت از بين نمى رود.
وجود مبارك امام باقر عليه السلام به جابر فرمود: خودت را بر قرآن عرضه كن ببين سر جاى خودت هستى يا نيستى؟ اينها نمونه هايى هستند يعنى هم عقل درايه دارند هم عقل وعايه، هم عقل سماع دارند هم، عقل روايه، ما به تك تك حالات آنان نيز سلام مى فرستيم آنگاه خودمان را بر آنها عرضه مى كنيم.
مطلب ديگر آن است كه اين اختصاص به وجود مبارك حضرت امير عليه السلام ندارد همه اين چهارده ذات مقدس اين جورند، اينكه گفته شد: «علىٌ مع الحقّ و الحقّ مع علي» به قرينه «أدِر الحق معه حيث ما دارَ» اين نشان مى دهد كه ضمير به آن حق بر مى گردد نه به على عليه السلام الحق مع علىّ يدور آن حق مع على حيث مادار است. على نه تنها براى اينكه حق درباره عمّار هم گفته شد، بلكه براى اينكه وجود مبارك پيغمبر (عليه و آله الاف التحيه و الثناء) عرض كرد: «اللهم ادرِ الحقّ معه حيث مادار عَلِىّ» نه ادر العلي مع الحق حيث ما دار، اين كدام حق است اين همان حقى است كه اصطلاحاً مى گويند حق مخلوقٌ به، باز كدام حق است؟
در قرآن دو تا حقّ داريم يك حقّى كه مقابل ندارد مقابلش عدم است، اما تقابل حق و باطل، تقابل عدم و ملكه است، يعنى نفى هر دو به اثبات ثالث، ممكن است. اما وقتى در قرآن فرمود: ذلك بأنَّ اللّه هو الحق و اَنّ ما يدعونه من دونه الباطل يعنى شأنيّت حق دارد ولى ندارد تا بشود عدم ملكه اين باطل يعنى عدم . از اين رو مى فرمايد: اِنْ هِىَ إلاّ أسماءٌ سَمَّيتموها ما أنزل اللّه بها مِن سلطان آن حقى كه در سوره لقمان آمده كه بر خدا اطلاق مى شود مى گوئيم خدا حق است، آن حق ازلى مقابل

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139732
صفحه از 496
پرینت  ارسال به