ندارد مقابل او عدم است با توضيح كوتاهى كه در بيان نورانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام ارائه مى شود معلوم مى شود كه آن حق مقابل ندارد و مقابلش عدم است و بينشان نفى و اثبات است و تناقض است و فاصله هم نيست، آن هم از بيان وجود مبارك امام صادق عليه السلام روشن مى شود.
پس يك حق، اين است ذلك باَنّ اللّه هو الحق اين حق مقابل ندارد و مقابل او عدم است غير ذات أقدس إله، عدم محض است نه باطل، اگر گفتيم باطل است اين باطل هم با باطلى كه عدم ملكه درست مى كند فرق دارد باطل به معناى عدم، يك حق مخلوقٌ به است كه مى گويند سراسر عالم با حق خلق شده است. يعنى ملا عالم حق است، مصالح اش حق است، معمارى و مهندسى اش حق است، كارگرى كارگزارانش حق است، سيمان و گچ و سنگش حق است، ميله گردش حق است، ما غير از حق چيزى در اينجا به كار نبرديم ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما إلا بالحق.
اينكه مى بينيد اگر كسى دو قدم باطل رفته بالا مى آورد براى اينكه اينجا جاى باطل نيست، آن در آسمان است اين در زمين. فرمود: حق از خداست، يعنى صادر از خداست يا ظاهر از خداست، فعل خداست. آن حقى كه ذلك بأنّ اللّه هو الحق آن مقابل ندارد اوّلاً، «مع» هم ندارد كه چيزى با او باشد چون نامتناهى است كما سيأتى. اين حق فعل خداست. فعل خدا ممكن است ديگر، الحق من ربّك، نه مع ربّك، وقتى از خداست عليٌّ مِنْ ربّك، كدام صادر اول است؟ على صادر اول است، على يعنى اهل بيت، يعنى وجود مبارك ولى عصر، فرق نمى كند چون همه يك نورند، اين وجود مبارك مى شود صادر اوّل.
اگر كاشف الغطاء مى گويد: قرآن بالاتر از امام نيست ـ اين را در كتاب كشف الغطاء