ايضاً حديث هم يفسّر بعضه بعضاً.
مرحوم صدوق رحمه اللهكه اين را در توحيد نقل مى كند در باب 36 باب ردّ ثنويّه، حديثى را از هشام بن حكم نقل مى كند غالب اين احاديث از هشام بن حكم و هشام بن سالم اند كه اينها متخصصين رشته كلام و حكمت بودند آن بخش هاى ديگر را بزرگان فقهى نقل مى كردند، بخش هاى حكمت و كلام را اين بزرگان نقل مى كردند.
هشام بن حكم مى گويد: آن زنديق آمد خدمت وجود مبارك امام صادق عليه السلام درباره ثنويت و اينها سخن مى گفت وجود مبارك امام صادق عليه السلام مطالبى را فرمود:
ابطال نيست تشبيه نيست.
ابطال نيست يعنى نفى، نيست نمى شود ملحدانه جهان بين بود كه بگوييم اِنْ هي إلاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيى اين چنين نيست، حسابى دارد كتابى دارد ما يُهلكنا إلاّ الدهر نيست؛ نه خير، يك مُحْيى هست، يك مميت هست، رازق هست، خالق هست و هو اللّه سبحانه و تعالى، اين معناى ابطال، ـ ابطال نه يعنى ابطال عقل از معرفت، نه يعنى تعطيل عقل كه به شناخت شناسى برگردد، ابطال در اين بخش ناظر به نفى است به شهادت روايت امام صادق عليه السلام در باب 36 توحيد صدوق.
تشبيه هم كه معلوم است آنكه از اين روايتِ عرض، معلوم مى شود ابطال چه است تشبيه چه است، اينها نقيضين نيستند، منفصله اى كه از اينها تشكيل مى شود منفصله مانعة الجمع است نه منفصله حقيقيه. وقتى معلوم شد اينها نقيض هم نبودند ارتفاع هر دو ممكن است كه نه ابطال باشد، نه تشيبه.
يك چيز چهارمى است كه ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ ، اما آيا اين از قبيل أمرٌ بين الأمرين است كه لا جبر و لا تفويض بل امر بين الأمرين از اين قبيل است كما زعم؟
يعنى ذات أقدس إله بين ابطال و تشبيه است يا فراتر از ابطال و تشبيه است؟ دو جور اين دو طرف نفى مى شود. يك وقت است مى گوئيم: الف نه، ب نه، بين الف