83
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

دارد اين واحدى نيست كه ثانى داشته باشد اين ثالث ثلاثه نيست اين رابع اربعه نيست رابع ثلاثه است نه ثالث ثلاثه، يعنى هر سه نفر كه نشستند او چهارمى سه نفر است نه چهارمى چهار نفر.
يك نفرى است به نام خدا كه اگر با سه نفر بنشيند آنها سه نفرند هرچه شما بشماريد چهارتا در نمى آيد براى اينكه چه را مى خواهيد بشماريد او كه معدود نيست معروض عدد نيست لَقَد كَفَر الّذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلاثه و ما يكون من نجوى ثلاثةٍ إلاّ هو رابعهم اين هم از آن جمله هايى است كه واقعاً آدم مى بوسد. او رابع ثلاثه است نه رابع اربعه، آنكه بگويد: ثالث ثلاثه مى شود كفر، و اگر معتقد شود كه خدا رابع ثلاثه است مى شود ايمان محض و توحيد ناب.
به هيچ وجه تحت حساب در نمى آيد، چه را مى خواهى بشمارى؟ آن عدّ و عادّ و معدود همه زير قلمرو آن حقيقت نامتناهى است، به آدم فرصت شمارش نمى دهند از اين رو وجود مبارك حضرت عبدالعظيم عليه السلام مى گويد: خارجٌ عن الحدّين او امام نيست ولى دارد تقرير مى كند ـ گذشته از اينكه تقرير امام حجت است تثبيت امام حجت است ـ فرمود: تو داراى دين مرتضى هستى حالا به پايانش مى رسيم.
وجود مبارك امام هادى امام دهم فرمود: اين خارج عن الحدّين است ابطال يعنى نفى بين نفى و تشبيه كه تناقض نيست، شى ء يا نيست يا هست، اگر هست يا كمثله شيء است يا ليس كمثله شيء، خدا ليس كمثله شى ء است اگر ليس كمثله شيء باشد پس در بين دو تا شيء قرار نمى گيرد. همه اينها زير مجموعه او خواهند بود.
هشام بن حكم مى گويد: آن شخص زنديق وقتى از وجود مبارك امام صادق عليه السلام سؤال كرد دليل توحيد چيست وجود مبارك حضرت، براهين اقامه كرد و گفت: بالاخره خدا هست يا نه؟ گفت بله هست اَثْبَتْتَه؟ فرمود بله اْثْبتتَه، عرض كرد فَقد حَدَّدْتَه اگر خدا هست پس محدود است ديگر. فرمود: لا، هر موجودى كه محدود نيست من آن نفى را باطل كردم چون نفى را باطل كردم، ليس بين النفى و الاثبات


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
82

و ب اين مى شود أمرٌ بين الأمرين؛ و يك وقتى مى گوئيم: الف نه ب نه بالاتر از اين دو، وجود مبارك امام صادق عليه السلام فرمود: اين جور خيال نكن كه خدا بين الابطال و التشبيه است درون اين دو مدار است چون نامتناهى كه مرز بر نمى دارد شما، شمالاً به ابطال حد، تحديد كردى، جنوباً به تشبيه حد، تحديد كردى، يا شرقاً به ابطال تحديد كردى، غرباً به تشبيه، تحديد كردى او را بين الحدّين قرار دادى، بين الحدين نيست اين از لطايف فهم اين سيّد بزرگوار است.
عرض دين، يك وقت كسى مى رود پيش امام جماعت مسجد محله خود، عرض دين او همان است كه قرائت چه بخواند؛ يك وقتى بالاتر، بالاتر، بالاتر، يك وقت است انسان بعد از چندين سال درس خواندن تازه مى فهمد چرا اين سيّد گفته: خارجٌ عن الحدّين نه بين الحدّين فرمود: اين مثل أمر بين الأمرين نيست، امر بين الأمرين مربوط به انسان، است اختيار است، نفى جبر است، نفى تفويض است يك امر نامتناهى كه نيست بين اين دو ديوار، يعنى شرقاً جبر، غرباً تفويض، لا شرقيّة و لا غربيّة اين قابل فهم است امّا چرا قابل فهم است؟ چون محدود است.
اختيار انسان، منزلت انسان بين الجبر و التفويض است لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين، امّا ذات اقدس إله، لا ابطال و لا تشبيه بل أمرٌ فوق الأمرين، اين سيّد بزرگوار گفت: خارج عن الحدّين نه بين الحدّين چرا خارج عن الحدّين است؟ براى اينكه نامتناهى كه شرق و غرب ندارد شمال و جنوب ندارد دو تا سيم خاردار و مداربسته يكى ابطال، يكى تشبيه؛ خدا را بين گذاشتى اگر بين داشته باشد كه مى شود محدود.
او چون لا حَدَّ له است، هم در روايات مرحوم صدوق هست و هم در غرر روايات نهج البلاغه هست كه منفىٌّ عن الحدّ، حد او محدود است اگر كسى او را به وصف زائد بر موصوف وصف بكند فَقد قَرِنه... عَدَّه... جَهِلَه. سرانجام فقد حَدَّه، و من حَدَّه، فقد عَدَّه، آن در مسائل رياضى ممكن است، مى شود و احدى كه ثانى

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139608
صفحه از 496
پرینت  ارسال به