دارد اين واحدى نيست كه ثانى داشته باشد اين ثالث ثلاثه نيست اين رابع اربعه نيست رابع ثلاثه است نه ثالث ثلاثه، يعنى هر سه نفر كه نشستند او چهارمى سه نفر است نه چهارمى چهار نفر.
يك نفرى است به نام خدا كه اگر با سه نفر بنشيند آنها سه نفرند هرچه شما بشماريد چهارتا در نمى آيد براى اينكه چه را مى خواهيد بشماريد او كه معدود نيست معروض عدد نيست لَقَد كَفَر الّذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلاثه و ما يكون من نجوى ثلاثةٍ إلاّ هو رابعهم اين هم از آن جمله هايى است كه واقعاً آدم مى بوسد. او رابع ثلاثه است نه رابع اربعه، آنكه بگويد: ثالث ثلاثه مى شود كفر، و اگر معتقد شود كه خدا رابع ثلاثه است مى شود ايمان محض و توحيد ناب.
به هيچ وجه تحت حساب در نمى آيد، چه را مى خواهى بشمارى؟ آن عدّ و عادّ و معدود همه زير قلمرو آن حقيقت نامتناهى است، به آدم فرصت شمارش نمى دهند از اين رو وجود مبارك حضرت عبدالعظيم عليه السلام مى گويد: خارجٌ عن الحدّين او امام نيست ولى دارد تقرير مى كند ـ گذشته از اينكه تقرير امام حجت است تثبيت امام حجت است ـ فرمود: تو داراى دين مرتضى هستى حالا به پايانش مى رسيم.
وجود مبارك امام هادى امام دهم فرمود: اين خارج عن الحدّين است ابطال يعنى نفى بين نفى و تشبيه كه تناقض نيست، شى ء يا نيست يا هست، اگر هست يا كمثله شيء است يا ليس كمثله شيء، خدا ليس كمثله شى ء است اگر ليس كمثله شيء باشد پس در بين دو تا شيء قرار نمى گيرد. همه اينها زير مجموعه او خواهند بود.
هشام بن حكم مى گويد: آن شخص زنديق وقتى از وجود مبارك امام صادق عليه السلام سؤال كرد دليل توحيد چيست وجود مبارك حضرت، براهين اقامه كرد و گفت: بالاخره خدا هست يا نه؟ گفت بله هست اَثْبَتْتَه؟ فرمود بله اْثْبتتَه، عرض كرد فَقد حَدَّدْتَه اگر خدا هست پس محدود است ديگر. فرمود: لا، هر موجودى كه محدود نيست من آن نفى را باطل كردم چون نفى را باطل كردم، ليس بين النفى و الاثبات