85
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

بخش بعدى عرضم اين است كه حضرت عبدالعظيم يك آدم ملايى بود، ملايى اين جور معلوم مى شود، ايشان در همين قسمت دو بار ولايت را نقل كرد، يعنى هم در اصول دين هم در فروع دين؛ در اصول دين، صبغه كلامى ولايت را و در فروع دين صبغه فقهى اش را نقل كرده است. ولى مسأله توحيد و نبوت، را يك بار ذكر كرده است اين حديث عرض دين را لابد چند بار مطالعه فرموده ايد عقايد را و مسأله ولايت را ذكر كرده است و تأكيد دارد و من به امامت اين ذوات مقدس ايمان دارم تا امام دهم، بعد وجود مبارك حضرت فرمود بايد به وجود امام يازدهم و وجود مبارك امام دوازدهم معتقد باشى كه اين يك بشارتى است كه در پايان عرضم اگر فرصتى دست بدهد تشريح مى كنم.
حال دارد فروع دينش را عرضه مى كند اينجا باز سخن از ولايت است اين تكرار براى چيست؟ عرض مى كند كه درباره فروع دين بَعد الولاية نماز است و روزه است و حج است و زكات، خوب مگر ولايت در فروع دين است... آنها مى گويند مردمى است، اگر سقيفه هم امامت را درست كرد مى شود، ولى ما مى گوييم: غدير مى طلبد با سقيفه كارى ساخته نيست.
راه حل اش اين است آنها كه مشخص است، آنها امر كلامى است، توحيد امر اعتقادى است، نبوت اين چنين است، وحى اين چنين است، اما ولايت دو صبغه و دو چهره دارد.
دو مسأله است كه مرز جدايى ما از ساير متفكران اسلامى است كه آيا ذات أقدس إله بعد از رسول گرامى (عليه و على آله آلاف التحيه و الثناء) كسى را نصب كرده است يا نه؟ اين مسأله كلامى است چرا؟ براى اينكه موضوع مسأله «فعل اللّه » است. مسأله اى كه موضوعش فعل خدا باشد مسأله كلامى است، طرفينش مسأله كلامى است.


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
84

منزلةٌ به برهان تناقض تمسك مى كند فرمود: چون رفع نقيضين محال است اوّلاً، و عدم منتفى شد ثانياً، پس وجود مى ماند فرمود: فقد اثبتتهُ لا انّي حَددتُه، اين تكيه زدن به آن اصل عدم تناقض است اين هم از آن غرر روايات ماست كه مرحوم صدوق در كتاب قيّم توحيدشان نقل كرده اند.
اما ليس بين النفى و الاثبات منزلةٌ حالا ارتفاع نقيضين محال است ديگر، نفى كه نيست چون برهان اقامه كردم خدا هست، خوب وقتى نفى محال شد وجود حق است، موجوديت كه با محدوديت همراه نيست اين نامتناهى است چون نفى محال شد پس وجود حق است؛ زيرا ليس بين النفى و الاثبات منزلةٌ اين مى شود عقل درايه، يعنى تكيه كردن به عقل در تبيين حقايق دينى.
ابن سكّيت وقتى از امام رضا عليه السلام سؤال مى كند كه امروز مكتب ها زياد است، داعى ها هم زياد است، دعوت ها هم زياد است، ما از كجا بفهميم كدام دعوت و ادّعا حق است، ما حجة اللّه على الخلق اليوم؟ قال عليه السلام : العقل قال هذا و اللّه هو الجواب. و چون در تقرير معصوم قرار گرفت و وجود مبارك امام رضا امضا كرد مى شود حجت.
خوب اگر دعوت ها و داعى ها و مكتب ها زياد است؛ اگر آن روز وجود مبارك حضرت امير فرمود: اهل الارض ملل مختلفه أو ذو ملل مختلفه أو ذو أهواء منتشرة بين مشبّه اوّله اَوْ ملحد في اسمه أو مشيرٍ به إلى غيره، بالاخره يك برهان لازم است، اين برهان عقلى باعث مى شود كه انسان عقل وعايه و رعايه داشته باشد. خود عقل مى گويد: ما با جهان ارتباط داريم يك، بسيارى از چيزها را نمى فهميم دو، يك عدّه بايد باشند كه همه چيز را بدانند و آن ها انسان هاى معصومند سه، چاره اى نيست مگر اينكه ما به آنها مراجعه كنيم اين چهار.
مهم ترين و بهترين و متقن ترين براهين نبوت را حكما اقامه كرده اند، و قسمت مهمّش از همين رواياتى است كه وجود مبارك امام رضا عليه السلام و امام صادق فرمودند.

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139540
صفحه از 496
پرینت  ارسال به