پايان بخش اين حديث، وجود مبارك امام دهم به او مى فرمايد: اين دينى كه تو دارى مرتضى است، يعنى مشفوع له كه هستى، حالا حق شفاعت دارى يا نه؟ اين يك مطلب ديگر است ـ لا يشفعون الاّ لِمن ارتضى، تو كه مرتَضَى المذهب هستى. اين دين تو مرتضى است، مرتضى بودن يعنى مورد پسند خدا بودن.
خدا چه دينى را مى پسندد؟ برابر اوائل سوره مباركه مائده دينى را مى پسندد كه در آن ولايت باشد «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» اين دين خداپسند اين است. از اين حديث نورانى معلوم مى شود كه اگر كسى واقفى بود، دين ولايى خداپسند ندارد، زيدى بود دين خداپسند ندارد چرا؟ گرچه ولايت حضرت امير، ولايت امام مجتبى، ولايت سيدالشهداء همه را معتقد است، و اگر يازده امامى هم بود متأسفانه واقفى درآمد باز دينش مرتضى نيست چرا؟ براى اينكه وجود مبارك امام دهم به عبدالعظيم حسنى فرمود: آنجا نايست، بعد از من دو تا ذات مقدس هم هستند آنها را هم بايد قبول داشته باشى. حالا كه دوازده امامى شدى دين ات مرتضاى خداست.
پس معلوم مى شود كه در سوره مباركه مائده رضيتُ لكم الاسلام دينا يعنى قرآن با اين دوازده امام، نه قرآن با على و سه چهار تا امام كه بشود زيدى يا واقفى يا اسماعيلى؛ اگر ده امامى هم آدم را مرتضى المذهب مى كرد وجود مبارك امام دهم به اين سيّد بزرگوار نمى فرمود: اين دو تا را اضافه كن، فرمود نه خير بگو: آن دو تا هم هستند، حالا نديدى نبين.
اينكه مسأله فقهى نيست كه تو بخواهى اطاعت كنى، اين مسأله كلامى است. اينكه نگفت: آقا من در آينده نيستم كه تابع حضرت باشم، فرمود عقيده كه دارى اين مربوط به معرفت توست، عقيده توست كار به عمل ندارد. بله اگر زنده بودى حضرت دستور داد عمل مى كنى، زنده هم نبودى هيچ، امّا عقيده را كه بايد داشته باشى. معلوم مى شود ساير فِرَق، مرتضى المذهب نيستند و اگر مرتضى المذهب