87
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

پايان بخش اين حديث، وجود مبارك امام دهم به او مى فرمايد: اين دينى كه تو دارى مرتضى است، يعنى مشفوع له كه هستى، حالا حق شفاعت دارى يا نه؟ اين يك مطلب ديگر است ـ لا يشفعون الاّ لِمن ارتضى، تو كه مرتَضَى المذهب هستى. اين دين تو مرتضى است، مرتضى بودن يعنى مورد پسند خدا بودن.
خدا چه دينى را مى پسندد؟ برابر اوائل سوره مباركه مائده دينى را مى پسندد كه در آن ولايت باشد «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» اين دين خداپسند اين است. از اين حديث نورانى معلوم مى شود كه اگر كسى واقفى بود، دين ولايى خداپسند ندارد، زيدى بود دين خداپسند ندارد چرا؟ گرچه ولايت حضرت امير، ولايت امام مجتبى، ولايت سيدالشهداء همه را معتقد است، و اگر يازده امامى هم بود متأسفانه واقفى درآمد باز دينش مرتضى نيست چرا؟ براى اينكه وجود مبارك امام دهم به عبدالعظيم حسنى فرمود: آنجا نايست، بعد از من دو تا ذات مقدس هم هستند آنها را هم بايد قبول داشته باشى. حالا كه دوازده امامى شدى دين ات مرتضاى خداست.
پس معلوم مى شود كه در سوره مباركه مائده رضيتُ لكم الاسلام دينا يعنى قرآن با اين دوازده امام، نه قرآن با على و سه چهار تا امام كه بشود زيدى يا واقفى يا اسماعيلى؛ اگر ده امامى هم آدم را مرتضى المذهب مى كرد وجود مبارك امام دهم به اين سيّد بزرگوار نمى فرمود: اين دو تا را اضافه كن، فرمود نه خير بگو: آن دو تا هم هستند، حالا نديدى نبين.
اينكه مسأله فقهى نيست كه تو بخواهى اطاعت كنى، اين مسأله كلامى است. اينكه نگفت: آقا من در آينده نيستم كه تابع حضرت باشم، فرمود عقيده كه دارى اين مربوط به معرفت توست، عقيده توست كار به عمل ندارد. بله اگر زنده بودى حضرت دستور داد عمل مى كنى، زنده هم نبودى هيچ، امّا عقيده را كه بايد داشته باشى. معلوم مى شود ساير فِرَق، مرتضى المذهب نيستند و اگر مرتضى المذهب


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
86

اما آنهايى كه فتوا مى دهند به نفى، مى گويند نصب نكرد درباره مسأله كلامى فتوا به نفى دادند، و ما در مسأله كلامى فتوا به اثبات داديم و گفتيم: او گفته است كه به مردم بگو: «مَنْ كنت مولاه فهذا علىٌ مولاه» اين مى شود مسأله كلامى.
مسأله دوم مسأله فقهى است، اين حديث معروف زراره كه بُنْى الإسلام على خمس كه از ولايت شروع مى كند بعد نماز و روزه را بيان مى كند، بعد حضرت مى فرمايد: وْلم يُنادَ اَحدٌ بِمِثلِ ما نُودِى بالولايه اين به تولّى يعنى ولايت پذيرى برمى گردد، وظيفه ما چيست؟ اين مسأله مسأله فقهى است؛ وظيفه ما در عصر غيبت چيست؟ تولّى اولياى الهى است، اين مى شود مسأله اى كه موضوعش فعل مكلف است، در رديف نماز و روزه است. چون نماز فعل مكلف است، مسأله فقهى است، چون روزه فعل مكلف است، مسأله فقهى است، چون تولّى فعل مكلف است مسأله فقهى است.
اينكه تولّى و تبرّى را در فروع فقهى ما ذكر مى كنند سرّش اين است، جَعل ولايت يك مسأله اى است كه موضوعش فعل اللّه است، مى شود مسأله كلامى. وجود مبارك عبدالعظيم حسنى عليه السلام اين را در بحث نبوت ذكر كرده است وظيفه ما همان طورى كه نماز خواندن و روزه گرفتن و زكات دادن است، مكه رفتن است، پذيرش اهل بيت است، اين مسأله فقهى است كه موضوع مسأله فعل مكلف است.
وجود مبارك اين سيد بزرگوار هم صبغه كلامى اش را حفظ كرده، هم صبغه فقهى اش را حفظ كرده. فرمود: بلكه من اين چنين نيستم كه بگويم: ولايت در رديف نماز است، خوب اگر ولايت در رديف نماز بود خيلى ها مى گفتند اين كه قبول است حرف اولواالامر كه واجب است، مى شود فقهى محض. من باورم اين است اين در رديف نبوت است ذات أقدس إله پيغمبر را معيّن مى كند ذات اقدس اله على و اولاد على را جانشين او معرفى مى كند، اين كار خداست عصمت شرط است، عصمت را هم غير او كسى نمى داند.

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139447
صفحه از 496
پرینت  ارسال به