۸۱.المناقب ابن شهرآشوب ـ به نقل از محمّد بن صمّه ، از پدرش ، از عمويش ـ :در مدينه ، مردى را ديدم كه مَشكى بر پشت و قدحى در دست دارد و مى گويد : «خدايا! اى حامى مؤمنان و معبود اهل ايمان و پناه گروندگان! قربانى امشبم را بپذير كه امشب ، جز آنچه در اين قدح من است و آنچه مرا مى پوشاند (يعنى جامه تنم) چيزى ندارم ، و تو مى دانى كه با وجود شدّت گرسنگى ام ، براى تقرّب به تو ، اين را از خويشتن دريغ داشتم . پس ، اى خداوند! آبرويم را مبر و و دعايم را رد مكن» .
نزد آن مرد رفتم تا او را بشناسم . ديدم على بن ابى طالب عليه السلام است . او نزد مردى رفت و او را غذا داد.
۸۲.امام باقر عليه السلام :مقدارى مال و لباس نزد پيامبر خدا آوردند ، در حالى كه اصحابش پيرامون او نشسته بودند . پيامبر صلى الله عليه و آله ، آنها را ميان ايشان تقسيم كرد ، به طورى كه حتّى يك جامه و يك دينار ، باقى نمانْد . چون كار تقسيم تمام شد ، مردى از فقراى مهاجران كه غايب بود ، آمد . پيامبر خدا ، با ديدن او فرمود : «كدام يك از شما ، سهم خود را به اين مى دهد و او را بر خويشتن ، مقدّم مى دارد؟».
على عليه السلام ، اين را شنيد و گفت : سهم من [مال او باشد] . و آن را داد .
پيامبر خدا ، آن را گرفت و به آن مرد داد و سپس فرمود : «اى على! خداوند ، تو را پيشى گيرنده در امور خير ، و بسيار سخاوتمند و باگذشت از مال ، قرار داده است . تو پيشواى مؤمنانى ، و مال ، پيشواى ستمگران است . ستمگران ، همانان اند كه بر تو حسد مى ورزند و به تو ظلم مى كنند و پس از من ، تو را از حقّت محروم مى سازند» .
۸۳.امام هادى عليه السلام ـ در زيارت امير مؤمنان در روز غدير ـ :سلام بر تو اى امير مؤمنان! ... تويى آن كه خوردنى را ، با وجود دوست داشتن آن ، براى خدا به مستمند و يتيم و اسير ، خوراندى و از آنان ، هيچ پاداش و سپاسى نخواستى و خداوند ، اين آيه را در حقّ تو نازل فرمود كه : «و [ديگران را] بر خويشتن مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نيازمند باشند و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» .