پس چون اجلشان فرا برسد ، [نمى توانند آن را] لحظه اى پيش و يا پس بيندازند» .
سه . اَجَل داشتن جوامع بشرى
يكى ديگر از نكاتى كه قرآن كريم درباره اجل مطرح كرده است ، اين است كه قانونِ اجل و حيات و مرگ ، اختصاص به افراد انسان ها ندارد ؛ بلكه اقوام و جوامع و امّت ها را نيز در بر مى گيرد:
«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ .هر امّتى اَجَلى دارد . پس چون اجلشان فرا برسد ، [نمى توانند آن را ]لحظه اى پيش و پس بيندازند» .
جامعه انسانى نيز مانند انسان ، داراى دو نوع اجل است: اجلِ موقوف و اجل محتوم ، كه اگر دچار انحراف گردد ، در دام اجل موقوف مى افتد و اگر در مسير صحيح حركت كند ، تا اجل محتوم تداوم خواهد يافت.
چهار . نگهبانى اَجَل از انسان
احاديث فصل سوم اين بخش ، بر اين تأكيد دارند كه اجل ، دژ محكمى است كه حراست انسان را بر عهده دارد و اين دژ براى پاسدارى از جان انسان ، كافى است.
در اين باره دو مسئله قابل طرح است:
يك . كدام نوع اجل ، از انسان حراست مى كند ؟
دو . اگر بپذيريم كه اجل ، نگهبانِ انسان است ، چه نيازى به پيشگيرى از بيمارى هاى خطرناك ، و حفاظت در برابر دشمنان خواهد بود ، چنان كه امام على عليه السلام اجازه نمى داد كسى از او پاسدارى نمايد؟