ميراث مكتوب علوی - صفحه 102

تدوين و نشر حديث رهنمون شد. ۱
قراين نفى احتمال ديگر را وامى گذاريم به مجالى ديگر و تأكيد مى كنيم كه «مصحف» على عليه السلامترتيبى جز «مصحف» معمول در ميان مسلمانان نداشت؛ يعنى همان ترتيب روزگار رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه معتقديم به جمع و تدوين و ترتيب كتاب اللّه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله؛ بدان گونه كه سيد مرتضى(ره) فرمود:
ان القرآن كان على عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله مجموعاً، مؤلفاً على ما هو عليه الآن. ۲
و بيفزاييم كه اولين كسى كه در ميان عالمان شيعه اين نكته را [بر اساس ترتيب نزول بودن را ]از روايات استظهار كرده، شيخ مفيد(ره) است. آن بزرگوار در مقامى نوشته اند:
مصحف على عليه السلام بر اساس نزول سامان يافته بود؛ مكى بر مدنى و منسوخ بر ناسخ مقدم بود و هر آيه اى به لحاظ نزول در جاى خود قرار داشت. ۳
پس از اين بزرگوار، اين سخن درباره مصحف مولا ـ كه گويا برگرفته از ظاهر آن روايات بوده ـ مورد توجه عالمان قرار گرفته و بدان خَستو شده اند، اما به پندار ما اين استظهار چندان پايه استوارى ندارد.

سرنوشت مصحف

در گزارش هاى پيشين ديديم كه پس از آن كه مولا «مصحف» را عرضه مى كنند و آنان نمى پذيرند، امام عليه السلام مى فرمايند:
واللّه لا تَرونَه بعد هذا أبداً.۴
اين تعبير در منابع روايى شيعى نيز در مواردى آمده است؛ از جمله در ذيل روايت سالم بن ابى سلمه كه امام عليه السلام فرمود:
... اما واللّه لا ترونه بعد يومكم هذا ابدا.۵
اما از برخى نقل ها و روايات توان دريافت كه مصحف در محضر امامان عليهم السلامبوده است. امام عليه السلامپس از آن روز ديگر مصحف را برننماياند تا به گفته علامه عسكرى در گذرگاه زمان بر سر آن، نيايد آنچه بر سر مصحف ديگر آمد. در ضمن روايت سالم بن أبى سلمه آمده است:
... حتى يقوم القائم [عج]... و أخرج المصحف الذى كتبه علىّ... .۶

1.اين نكته را با تفصيل و با تكيه بر قراين بسيار در مقامى ديگر آورده ام. ر. ك ؛ همين مجله شماره، مقاله «تا كه از پرده برون نافتد راز»!.

2.مجمع البيان، ج ۱، ص ۱۵ به نقل از «المسائل الطرابلسيات».

3.المسائل السروية، ص ۷۹ [مصنفات الشيخ المفيد، ج ۷]؛ اوائل المقالات، ص ۸۰ [مصنفات، ج ۴]

4.مفاتيح الأسرار و مصابيح الأبرار، ج ۱، ص ۱۲۰.

5.بصائر الدرجات، ص ۱۹۳.

6.القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج ۲، ص ۴۰۸. در پايان اين بخش سزامند است به يك داورى درباره«مصحف» مولا و يا آنچه از آن به «تفسير قرآن» ياد مى شود اشاره كنم. آقاى دكتر سيد حسين نصر در مقاله اى با عنوان «ظهور و تحول تصوف ايرانى» از تفسيرهاى قرآنى صوفيانه سخن گفته و در ضمن آن نوشته اند: «اين دوره همچنين زمان شكوفايى و رونق تفسيرهاى باطنى صوفيان ايرانى بر قرآن بود، در سنت اسلامى عقيده بر آن است كه سرمشق الهام بخش اين تفسيرها على بن ابى طالب نخستين امام شيعيان و چهارمين خليفه اهل تسنّن بوده است. مطابق با احاديث سنى و شيعى على عليه السلام شرحى باطنى بر قرآن نوشت كه [پاره اى از] خاورشناسان غربى آن را به اشتباه روايت ديگرى از قرآن دانستند. ايشان سعى كردند در خصلت قطعى و بى چون و چراى قرآن كريم خلل وارد كنند و ادعا كردند كه شرح مذكور قرآن ديگرى بوده و شيعيان (يعنى پيروان على عليه السلام) قرآن را به شكلى كه آن زمان وجود داشته، قبول نداشتند. چيزى كه از اين بحث اعتقادى قديمى واضح به نظر مى رسد، اين است كه اشاراتى تاريخى از اين دست در واقع مربوط مى شد به تفسير باطنى بر قرآن كه به حضرت على عليه السلام منسوب بوده، و متأسفانه مفقود شده است (ميراث تصوف، ج ۱، ص ۳۶ ـ ۳۷). نمى دانم آقاى نصر با جمله «... مطابق با احاديث سنى و شيعى...» به چگونه احاديثى اشاره مى كنند؛ اما قاطعانه مى گويم حتى يك روايت شيعى و سنى وجود ندارد كه بگويد على عليه السلام شرحى باطنى بر قرآن نوشته بود؛ دو ديگر اين كه بافته هاى خاورشناسان بى پايه بوده و هست و نيازى به طرح و نقد ندارد و اين كه آقاى نصر در پايان سخن خود بالاخره تفسيرى باطنى بر قرآن منسوب به امام عليه السلام را بر اساس اشاراتى تاريخى قطعى مى دانند، اين هم پايه اى ندارد؛ سه ديگر اين كه از «آن بحث اعتقادى قديمى» هم آنچه در منابع حديثى و تاريخى وجود دارد، همان است كه در متن مقاله آمده است. «مصحف على عليه السلام» با ويژگى هاى ياد شده و موضع حاكميت در برابر آن و نه جز آن و هيچ شيعه اى هم افزون بر اين باور ندارد. خاورشناسان آنچه مى بافند گاه مستند بر پايه و مايه اى نيست، اما از جناب سيد حسين نصر كه بى گمان آشنايى شايان توجهى با منابع حديثى و تاريخى شيعى دارد، اين گونه سخن گفتن شگفت مى نمايد.

صفحه از 103