تلاشهاي مجلسي اول در فهم متن - صفحه 34

«يعنى وسطه»، تفسير راوى از «سراة» است.
مرحوم مجلسى(ره)، بر اساس تسلّط كم نظيرش بر اخبار اهل بيت(ع)، از حافظه خود كمك مى گيرد و نسخه هاى نامأنوس را توجيه مى كند. همه ما حديث «لا يشكر اللّه من لا يشكر النّاس» را شنيده و در بسيارى از محاورات روز مرّه خود بدان استناد مى كنيم و مجلسى(ره) هم در آغاز اين معنا را مى پذيرد، اما با توجه به اخبار ديگر و با يارى گرفتن از يك نسخه، برداشتى متفاوت و شايد مقبول تر ارائه مى دهد و چنين مى گويد:
قد تقدّم الاخبار فى ذمّ ترك شكر المنعمين من الناس، وليس في بعض النسخ لفظة «لا» وكانّه من النّساخ ويمكن أنّ المراد به من كان نظره الى الناس فقط؛ ۱
احاديثى كه ناسپاسى در مقابل احسان و نيكى مردم را نكوهش مى كرد، ذكر شد؛ اما در بعضى از نسخه ها لفظ «لا» وجود ندارد و احتمال دارد از [اشتباه] نسخه برداران باشد، ولى ممكن است[عبارتِ «لايشكر اللّه من يشكر الناس» صحيح باشد و] منظور از آن، كسانى باشند كه[هنگام سپاسگزارى، با غفلت از نعمت دهنده حقيقى] تنها به مردم توجه دارند.
اين توجيه عباراتِ به ظاهر نامقبول و استخراج احتمالات مقبول از آن، نشان دهنده فهم عميق مصحّح و محدّث است و هم ابزار كار او، تا سريع و شتاب آلود، نسخه اى را كنار نگذارد و خوانندگان را از متنى كه متحمل است واقعى باشد و حتى درست تر از ديگر متون، محروم نكند.
نمونه هاى متعدد تصحيح متنْ آن چنان فراوان اند كه اگر فقط نشانى آن ها بيايد، صفحات قابل توجهى را پر مى كند. از اين رو، اين بخش را با ارجاع به چند نشان به پايان مى بريم ۲ .

2. بر نمودن تصحيف ها

تصحيف و تحريف، به عنوان دو پى آمد خواسته و ناخواسته، موجب نرسيدن متن اصلى حديث به ما شده است. تغيير متن حديث، به طور غالبى، تغيير مفهوم حديث را در پى دارد. از اين رو، آگاهى از وقوع يا عدم وقوع آن، جزو پيش نيازهاى فهم حديث است. كشف تصحيف، افزون بر دسترسى به نسخه هاى ديگر، كاوش هاى عقلى و سنجش متن با موازين مقبول در حوزه مرتبط با محتواى حديث را مى طلبد تا در يك تعامل دو سويه ميان داده هاى حديث و داشته هاى ذهنى، به متن اصلى صدور يافته از معصوم(ع) نزديك شويم. حديثِ زير نمونه خوبى براى اين بحث است. مجلسى(ره)، در مسأله ازدواج فرد عقيم شده، حديثى اين گونه را نقل مى كند:

1.همان، ج ۱۳، ص ۲۱.

2.ر. ك: همان، ج ۱، ص ۸۰ «اكثر» و «اكبر»، ص ۱۰۱: «أن لا اُحدث بلسانى شيئاً» و«أن لا اُحدث حدثا» و ص ۲۹۱: «أنق غلى» و«أنق غلّى» و ص ۳۴۴ و ....

صفحه از 53