تلاشهاي مجلسي اول در فهم متن - صفحه 42

به چند مثال مورد اشاره مجلسى(ره) اشاره مى شود. برخى از اين اصطلاح ها ساخته عرف و عموم مردم هستند و برخى هم، هر چند شخص خاص و گروه خاصّى آن ها را ساخته اند، اما كاربرد عام يافته اند. برخى ديگر نيز فقط در زبان معصومان(ع) به كار رفته و براى معناى خاصى مصطلح شده اند. مجلسى(ره)، در مواقع لزوم، به خاص بودن اصطلاح و اختصاص آن به معصومان(ع) اشاره مى كند. از موارد قابل اشاره گونه نخست، اصطلاح «مات حتف انفه» است كه معناى آن با مجموع معناى «مات»، «حتف» و «انف» معادل نيست، بلكه همان گونه كه مجلسى(ره) و به تبعيت از كتاب هاى لغت و غريب الحديث مى گويد، به مفهوم مرگ طبيعى است كه در برابر كشته شدن و شهادت و مسموم گرديدن، به كار مى رود ۱ مثال ديگر از اين نوع اصطلاح «تربت يداك» است كه نه به معناى «خاكى بودن دست ها» كه به مفهوم فقير بودن و بى چيز بودن به كار مى رود. ۲
مجلسى در اين حوزه هم از كتاب لغت خاص، مانند اساس البلاغة نوشته زمخشرى استفاده مى كند و هم از كتب غريب الحديث، كه گل سرسبد آن ها النهاية ابن اثير جزرى(م606 ق) است. همچنين به تحقيقات و تتبعات فراوان شخصى خود نيز اتكا مى كند و اين نقطه قوت اخير است كه او را در شرح اصطلاح هاى گونه دوم، يعنى اصطلاحات مختص به امامان(ع)، يارى مى رساند. او در شرح واژه «حكمت»، چون طرفداران افراطى فلسفه، آن را به علوم فلسفى تفسير نمى كند، بلكه مى گويد:
واطلاق الحكمة على العلوم الإلهاميّة شايع في الاخبار كما رواه الكلينى فى القوى عن أبي جعفر(ع): ما أخلص عبد الايمان باللّه أربعين يوما(أو قال ما أجمل عبد ذكر اللّه ـعزّوجلّ ـ اربعين يوماً) الاّ زهده اللّه ـعزّوجلّ ـ فى الدنيا و بصّره داءها ودواءها وأثبت الحكمة فى قلبه وأنطق بها لسانه...؛ ۳
به كار بردن حكمت در مورد علوم الهامى در احاديثْ، رايج است، مانند حديثى كه كلينى از امام باقر(ع) نقل كرده: هيچ بنده اى چهل روز ايمانش را به خداوند خالص نگرداند(يا اين كه فرمود: هيچ بنده اى چهل روز نيكو به ياد خدا نباشد)، مگر اين كه خداوند ـ عزّوجلّ ـ او را به دنيا بى رغبت و به درد و داروى آن بينا كند و حكمت را در قلبش پابرجا و زبانش را به آن گويا سازد.
مثال ديگر ـكه تركيب اصطلاحى و ساخته شده و يا به كار رفته از سوى معصومان(ع) است ـ اصطلاح «المرأة التى قد ملكت نفسها» است كه برخى فقيهان از آن معناى بلوغ و رشد زن را فهميده اند؛ يعنى دخترى كه به بلوغ و رشد رسيد، صاحب اختيار خويش است و براى ازدواج به

1.همان، ج ۱۳، ص ۱۷.

2.همان، ج ۸، ص ۱۱۴.

3.همان، ج ۱۳، ص ۱۸.

صفحه از 53