تلاشهاي مجلسي اول در فهم متن - صفحه 47

مجلسى در شرح عبارت «يا محمّد! لاىّ علّة توضّى ء هذه الجوارح الأربع وهي انظف المواضع؛ اى محّمد، به چه دليل اين اعضاى چهارگانه شسته و تميز مى شوند در حالى كه پاك ترين جاها(ى بدن) هستند» ـكه سؤالى از سوى يهود است ـ به درستى، معناى لغوى را پيش مى كشد؛ زيرا نمى توان در عصر پيامبر(ص) ـكه آغاز تشريع است ـ انصراف معناى وضو از تنظيف به همين نوع شستن و مسح شرعى را، به طور قطع، ادعا كرد. افزون بر آن كه قومى غير مسلمان و آن هم در مقام سؤال، از عملى مى پرسند كه در ظاهر، تنها گونه اى غَسل است. ۱
مجلسى(ره)، به مدد همين ترديد ميان معناى لغوى و اصطلاحى، مى تواند از عهده شرح احاديثى بر آيد كه به جهت اشتمال بر واژه اصطلاحى، در چنبره نافهمى و يا عدم مقبوليت گرفتار آمده اند. مجلسى(ره) به خوبى مى داند كه معناى اصطلاحى، هر چند هم پر كاربرد باشد، نمى تواند معناى لغوى و اوليه را براى هميشه و در هر جا براند و آن را كاملاً متروك كند. از اين رو، به هنگام شرح حديث ذيل، «طلاق» را به معناى رهايى و نه جدايى حقوقى و قانونى ميان زن و شوهر تفسير مى كند.
على(ع) في رجل تزوّج امرأةً فوجدها برصاء أو جذماء، قال: إن كان لم يدخل بها و لم يبيّن له، فإن شاء طلّق و إن شاء أمسك...؛
امام على(ع) ، در مورد مردى كه با زنى ازدواج كرده و سپس او را مبتلا به پيسى يا جذام يافته است، فرمود: اگر با او نزديكى نكرده و[اين عيب ها] برايش معلوم نبوده است، هم مى تواند او را رها كند و هم نگه دارد.
مجلسى با بهره گيرى از علم فقه ـكه عيب برص و جذام را موجب فسخ عقد مى داند و نه جواز طلاق ـ مى گويد:
فيحمل الطلاق على المعنى اللغوي؛ ۲
يعنى مرد او را مى تواند رها كند و نه طلاق دهد.

3. مجاز

مشكلى كه در معانى اصطلاحى مشاهده شد، به گونه اى پيچيده تر در استعمالات مجازى و كنايى هم وجود دارد. در استعمالات مجازى، افزون بر معناى ابراز شده، تصويرى ذهنى در پس پرده سخن هم موجود است كه آن را رشته هايى طويل، اما محكم و وثيق، با ذهن

1.روضة المتقين، ج ۱، ص ۱۷۹.

2.همان، ج ۸، ص ۳۳۶.

صفحه از 53