تلاشهاي مجلسي اول در فهم متن - صفحه 48

مخاطب ارتباط مى دهد و واژه هاى بر زبان آورده شده، تنها يك معبَر براى ورود به آن دنياى مجازى و مقصودهاى نهفته هستند. به عبارت ديگر، لايه هاى معنايى نهان و درونى جملات و تركيبات كاملاً نمود داده نمى شوند و تنها به لوازم و يا ملزومات آن ها اشاره مى شود. اين پيچيدگى زبان، نياز به شناخت فرهنگ هر زبان را بر مى نمايد و مجلسى(ره) به خوبى مراقب اين نكته است. او در شرح اين تركيبات از ظاهر متن فراتر مى رود و به شرح ظاهرى لفظ و تفسير لغوى اكتفا نمى كند.
مجلسى، مانند محدثان و متكلمان معتدل و پيشين شيعه همچون شيخ مفيد(ره)، مجاز و كاربرد آن را در متون دينى پذيرفته است ۱ و باز به مانند آن ها، آن را اصل اوليه نمى داند و به وادى سمبليك ديدن زبان دين در نمى افتد. او اصل در استعمال را حقيقت مى داند و در اولين مرحله، لغت و تركيب و كلام را بر معناى حقيقى خود حمل مى كند و چون به بن بست رسيد و يا قرينه اى قوى يافت، از معناى حقيقى دست مى كشد و احتمال معناى مجازى را پيش مى كشد. او در اطلاق دو واژه «غلام» و «جاريه» چنين مى گويد:
فإنّهما يطلقان غالباً على غير الرضيع والرضيعة ،وإن جاز على سبيل التغليب، لكنّه مجاز و الأصل في الاطلاق الحقيقة؛ ۲
اين دو[واژه] غالباً به پسر بچه و دختر بچه غير شيرخوار اطلاق مى شود؛ اگر چه استعمال آن در[شيرخوار] از باب تغليب جايز است، اما اين نوع استعمال، مَجاز است و اصل در استعمال، حقيقت است.
مجلسى(ره)، به همين دليل، از حكم به وجوب رو به قبله كردن محتضر، به دليل روايت وارده در من لا يحضره الفقيه، خوددارى مى كند. روايت چنين است:
وسئل الصادق(ع) عن توجيه الميّت، فقال: استقبل بباطن قدميه القبلة؛ ۳
از امام صادق(ع) در مورد گرداندنِ روى ميت[به جهتى] سؤال شد؟ حضرت فرمود: كفِ پاهاى او را به جانب قبله بگردان.
بسيارى از فقيهانْ مصداق اين حديث را نه ميّت كه شخص مُشرف به موت گرفته اند و به علاقه مشارفه، استعمال ميّت را براى بيمار محتضر و مشرف به موت، جايز و گونه اى مَجاز دانسته اند، اما مجلسى قرينه اى نديده و يا در اينجا نپذيرفته و چنين گفته است:
وليس هنا قرينة التّجوز، بل الظاهر أنّه الاستقبال المستحبّ بعد الموت ويمكن أن يكون

1.تصحيح الاعتقاد، ص ۶۷ و ۷۸ و ۱۱۴.

2.روضة المتقين، ج ۱، ص ۲۰۵.

3.من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۱۳۲، ح ۳۴۸.

صفحه از 53