نيكوست كه پژوهشگرى توانا به طور مستقل و به صورت گسترده اين مسأله را پيگيرى كند ۱ .
4. تفسير كنايه ها
اگر چه كنايه نيز گونه اى از صفت هاى ادبى است و مى توان آن را در همان بحث مَجاز طرح كرد، اما به جهت تفاوت در امكان اراده حقيقت در كنايه، آن را به طور مستقل مطرح مى كنيم و معتقديم كه فهم اين كنايه ها و يا سهل نمودن مسير فهم آن ها، از كارهاى مهم فقه الحديثى محسوب مى شود؛ كارى كه بسيارى از مفسّران قرآن و حديث آن را تحت عنوان بحث ادبى و بلاغى سامان مى دهند.
ويژگى مهم كنايه ـكه آن را كاملاً از استعاره و ديگر مجازها جدا مى سازدـ آن است كه معناى حقيقى الفاظ در كنايه از دست نمى رود و حتى مى تواند همزمان با معناى اصلى و مقصود جدّى گوينده وجود داشته و مراد باشد؛ در حالى كه در استعاره، به جهت استعمال جمله و يا تركيب بر معنايى غير حقيقى و غير قابل قبول، ناگزير هستيم معناى ظاهرى را به كنار بنهيم و به علاقه تشبيه و يا جزء و كلّ و اشتمال و ديگر علاقه هاى بيان شده، به سراغ مفهومى در پس پرده لفظ برويم و مراد جدّى متكلم را از آن بيابيم.
به عبارت ديگر، در كنايه، مانعى از قبول معناى حقيقى و مفهوم اوليه متن نيست، اما به جهت كثرت استعمال مى توان معناى ديگرى را از آن الفاظ مراد دانست كه غالباً لازم حقيقى و خارجى و يا لازم معنايى همان مفهوم اوليه است؛ به عنوان مثال، حديث امام على(ع) ـكه كلينى آن را چنين نقل كرده است ـ در نظر مى گيريم:
قال أمير المؤمنين(ع): لا تبدينَّ عن واضحة وقد عملت الأعمال الفاضحة ولا تأمن البيات وقد عملت السيئات؛ ۲
امير مؤمنان فرمود: تو كه كارهاى زشت و رسوا كننده كرده اى، نيشت را به خنده باز مكن، و اگر در بدكردارى و گناه به سر مى برى، از بلاى ناگهانى و غافلگير كننده ايمن مباش.
در اينجا «واضحة» همان دندانى است كه به هنگام خنده، ديده مى شود و منظور حضرت، آن است كه اگر اعمال رسوايى انجام داده اى، نبايد چنان شاد و مسرور باشى كه بتوانى چنان بخندى كه دندان نيش تو معلوم گردد. اينجا معناى حقيقى، يعنى نشان ندادن دندان نيش و معناى كنايى مى توانند در كنار هم وجود داشته و اراده شوند؛ اگر چه مقصود اصلى، همان معناى كنايى، يعنى شادمان نبودن از پس اين همه گناه و اعمال فاضحه است. مجلسى(ره) نيز چنين احاديثى را شرح مى كند و كشف معناى حقيقى و اصلى آن ها را برعهده مى گيرد. ۳
1.همان، ج ۱۳، ص ۵۵.
2.كافى، ج ۲، ص ۲۷۳، ح۲۱.
3.ر. ك: روضة المتقين، ج ۱۳، ص ۱۶۱ و ص ۱۶.