حديث پژوهی در غرب - صفحه 5

نخستين مطالعات مهم حديثى در غرب ـ كه همگى در ربع سوم قرن نوزدهم انتشار يافتند ـ كمابيش تصويرى اين چنين از موضوع ارائه مى كردند . شخصيت، اقوال و افعال پيامبر اسلام و مؤسس دين جديد، به طور طبيعى، موضوع محورى گفتگوها در زمان حيات آن حضرت بوده است . اين عادت عمومى پس از وفات وى ادامه و حتى افزايش يافت . علت امر را نبايد تنها در دلبستگى و احترام مسلمانان نسبت به آن عزيز از دست رفته دانست. مهم ترين سبب اين بود كه همگان دريافتند قرآن به عنوان منبع راهنمايى در شؤون و حيات علمى جامعه در حال گسترش به فراتر از شبه جزيره عربستان كافى نيست . اين خلأ با مراجعه به تصميمات و الگوى نبوى، يعنى همان سنت پيامبر رفع مى شد . بنابراين، مسلمانان كوشيدند تمام اطلاعات ممكن الحصول درباره پيامبر را گردآورى كنند و هر جا لازم افتاد، سنتى را برساخته و بدو نسبت دهند.
قصه پردازان نيمه حرفه اى هم در غنى سازى اين ميراث چشمگير حديثى متداول در قرن نخست هجرى سهمى به سزا داشتند. محتواى احاديث را غالبا در حافظه ثبت، و به طور شفاهى نقل مى كردند. با اين حال، پيش تر در زمان حيات پيامبر و هم پس از رحلت او، معدودى از مسلمانان، به رغم وجود مخالفت آشكار با نوشتن حديث، به ثبت و نگارش كتبى احاديث اشتغال داشتند.
در اواخر قرن نخست هجرى، ابتكار عمل خلفا و انگيزه هاى شخصىْ برخى از ناقلان زبردست را ترغيب كرد تا حجم فراوانى از احاديث موجود در آن زمان را گردآورى و نگارش كنند. اين محدثان محتواى تأليفات خود را به طور عمده، از طريق درس هاى شفاهى به شاگردان خود انتقال مى دادند. شاگردان نيز از درسْ گفتارها يادداشت برداشته و اين مطالب را به شاگردان خود منتقل مى كردند. بدين سان، تأليفاتِ مهم ترين جامعان حديث فراهم آمد؛ اما متأسفانه امروزه از اين مجموعه هاى حديثى ـ كه تا پيش از نيمه قرن دوم نگاشته شده اند ـ هيچ اثرى باقى نمانده است . طى قرون بعدى، ميراث حديثى اسلام با گردآورى و جعلْ فربه تر شد و به صورت تأليفات بسيار حجيم تر درآمد .
در پرتو اين تصوير از نظام نقل حديث ـ كه به رغم كتابت پراكنده و موردى، بنيادى شفاهى داشت ـ نخستين عالمان غربى در باب وثاقت تاريخى حديث ديدگاهى دوگانه داشتند. آنان از يك سو، بخشى از روايات نبوى (مثلاً آنهايى كه علماى اسلامى به دليل اسانيد كامل و بى نقصشان پذيرفته بودند) و برخى از گزارش هاى مربوط به صحابه و ديگر مسلمانان قرن نخست و آغاز قرن دوم را (مثل روايات مربوط به ديدگاه صحابه در مسأله كتابت حديث و اخبار مربوط به دفترها و نگاشته هاى حديثى) صحيح تلقى مى كردند؛ گو اين كه مى پذيرفتند اين روايات چه بسا در جريان نقل تا حدّى تحريف شده باشند . از سوى ديگر، اما عالمان غربى چنين مى پنداشتند كه عمده احاديث رايج در قرن سوم ـ كه پس از آن هم رو به افزايش گذاشت ـ حاصل جعل و ابداع ناقلان بوده است .
به نظر اين دسته از عالمان، دو عامل اساسى در تحريف و دستكارى روايات دخيل بوده اند . يكى آن كه بيش از يك قرن، مواد حديثى به شكل شفاهى منتقل مى شد . در اين دوره، كيفيت نقل حديث

صفحه از 29