369
بازشناسی منابع اصلی رجال شيعه

گفتار دوم : شناخت كشّى

ولادت و وفات كشّى

تاريخ تولّد و وفات كشّى رحمه الله ، در هيچ يك از منابع رجالى ، ضبط نشده است ؛ ليكن از آن جا كه ابو القاسم جعفر بن محمّد بن قولويه (م 368ق) از شاگردان وى بوده و محمّد بن مسعود عيّاشى سمرقندى نيز از مهم ترين مشايخ وى به شمار مى رفته ، مى توان گفت كه كشّى ، هم طبقه كلينى (م 329ق) بوده است .
بنا بر اين ، محدوده تاريخى اى كه كشّى در آن مى زيسته ، اواخر قرن سوم و نيمه اوّل قرن چهارم هجرى بوده است .
از ديگر شواهد وجود كشّى رحمه اللهدر طبقه مذكور ، آن كه : بر اساس ضبط شيخ طوسى در كتاب رجالش ، نخستين سماع هارون بن موسى تلّعكبرى ـ كه از شاگردان كشّى است ـ در سال 313ق ۱ و آخرينِ آن در سال 370ق ۲ بوده است . از سوى ديگر ، وفات جعفر بن محمّد بن قولويه ، شاگرد ديگر كشّى ، در سال 368ق اتّفاق افتاده است و قطعى است كه كشّى ، پيش از وى وفات يافته است .
بنا بر اين ، سماع تلّعكبرى بايست بين اين دو تاريخ (313ق و 368ق) ، و وفات كشّى پيش از تاريخ اخير بوده باشد .

زادگاه كشّى

در تمام كتاب هاى رجالى و تراجم شيعه ، نام صاحب كتاب رجال ، «كشّى (با تشديد شين)» ضبط شده است و ظاهرا اين امر ، جاى شك و ترديد ندارد ؛ امّا بايد ديد كه نسبت موجود در اين نام ، مربوط به كدام محل است و اين محل در كجا قرار دارد .
شايان ذكر است كه نسبتِ كشّى ، به صاحب كتاب الرجال معروف ، اختصاص ندارد و پرسش فوق، در مورد ديگر منسوبانِ به اين عنوان نيز مطرح گرديده است. از اين رو ،
اقوال گوناگونى ارائه شده است كه عمدتا در دو دسته جاى مى گيرند :
1 . كَشّ (با فتح كاف و تشديد شين) ۳ كه نام روستايى در جرجان (گرگان) بوده و هيچ شهر يا روستاى ديگرى به اين نام وجود نداشته است .
2 . گشّ ، كه علاوه بر بودن نام روستايى در جرجان (گرگان) ، نام شهرى در ماوراءالنهر (آن سوى رود جيحون) در نزديكى سمرقند نيز بوده است .
عدّه اى از اهل لغت و انساب و جغرافيا ، كشّى رحمه اللهرا به روستايى در نزديكى جرجان (گرگان) منسوب دانسته ، شهرى را كه در ماوراءالنهر بوده ، «كَِسّ (با كسر يا فتح كاف و تشديد سين)» مى دانند كه به هنگام نسبت ، «كَِسّى» خوانده مى شود .
البتّه در كلمات برخى تصريح شده كه به شهر مزبور ، «كشّ» هم گفته مى شده است ؛ ليكن اين لفظ ، تصحيف «كسّ» و يا معرّب آن بوده است . ابن ماكولا در الإكمال مى گويد :
كِسّ (با سين مهمل و كسر كاف) ، شهرى در نزديكى سمرقند است و عراقى ها و عدّه اى ديگر ، كاف آن را فتحه داده اند و چه بسا بعضى، آن را تصحيف كنند و با شين قرائت نمايند ، كه اين تلفّظ ، اشتباه است.
وى سپس از حمزه سهمى ، يكى از علماى اهل سنّت ، چنين نقل مى كند :
ابو زرعه محمّد بن يوسف بن محمّد بن جنيد كشّىِ جرجانى ، پدرش از اهالى روستايى بوده كه به آن «كشّ» مى گفته اند. اين روستا بر فراز كوهى در سه فرسخى جرجان است. ۴
سمعانى در الأنساب مى گويد :
كِسّى (با كسر كاف و تشديد سين) ، نسبتى است به شهرى در ماوراءالنهر.
وى ادّعا مى كند كه خود ، دوازده روز در اين شهر ، اقامت داشته و حافظان ، در
كتاب هاى تاريخ خود ، همين گونه گفته اند ؛ ليكن مشهور ، «كَشّ (با فتح كاف و شين)» است ۵ . او پس از چند صفحه مى گويد :
كَشّى (با فتح كاف و تشديد شين) ، نسبت به «كشّ» است ؛ روستايى كه در سه فرسخى جرجان (گرگان) و بر فراز كوهى قرار دارد. ۶
نيز مى گويد :
كشّى ، منسوب به شهرى در نزديكى سمرقند است و بسيارى از علما ، از آن ديارند . به آن «كِسّ (با كسر كاف و سين مشدّد)» گفته مى شود ؛ ليكن به «كَشّ (با فتح كاف و شين مشدّد)» معروف است. ۷
ياقوت حموى نيز مى گويد :
كِسّ (با كسر كاف و تشديد سين) ، شهرى در نزديكى سمرقند است. ۸
او پس از دو صفحه مى گويد :
كَشّ (با فتح كاف و تشديد شين) ، روستايى در سه فرسخى جرجان (گرگان) است كه بر فراز كوهى قرار دارد. ۹
او در هر دو مورد ، از برخى اهل سنّت نقل مى كند كه «كَسّ» ، معرّب «كَشّ» ، و از شهرهاى معروف ماوراءالنهر است .
طريحى نيز «كَشّ (با فتح كاف)» را از روستاهاى جرجان (گرگان) دانسته است . ۱۰
زبيدى هم مى گويد :
كَِسّ (با كسر و فتح كاف) ، شهرى در نزديكى سمرقند است و نبايد آن را با شين خواند ؛ چرا كه اين تلفّظ ، تصحيف است ، و صحيح ، با كسر كاف و
اهمال (بدون نقطه بودن) سين است . و كِش (با كسر كاف) ، روستايى در سه فرسخى جرجان (گرگان) بر فراز كوهى است. ۱۱
او در موردى ديگر تصريح مى كند :
كَشّ (با فتح كاف) ، روستايى در جرجان (گرگان) است. ۱۲
صاحب روضات الجنّات ۱۳ و صاحب تنقيح المقال ۱۴ هم به تبعيّت از اقوال گذشته ، «كَشّ» را روستايى در جرجان (گرگان) گفته اند و كشّىِ صاحب كتاب الرجال را به اين روستا منسوب دانسته اند .
از سوى ديگر ، گروهى ، كشّى رحمه اللهرا از اهالى شهرى به نام «كَشّ» در سمرقند دانسته اند ، چنان كه سيّد محمّدباقر حسينى استرآبادى مشهور به مير داماد در الرواشح السماويّة و در حاشيه اش بر رجال الكشّى ، «كَشّ (با فتح كاف و تشديد شين)» را شهرى معروف در نزديكى سمرقند دانسته و براى اثبات گفته خود ، به كلام فاضل بيرجندى در كتاب مساحة الأرض و بلدان الأقاليم استشهاد نموده كه وى گفته است :
كَشّ (با فتح كاف و تشديد شين) ، از شهرهاى بزرگ ماوراءالنهر بوده كه سه فرسخ در سه فرسخ وسعت داشته است و در هنگام نسبت دادن به آن ، «كَشّى» گفته مى شود .
مير داماد ، سپس كلام صاحب قاموس را كه «كَشّ (با فتح كاف)» را نام روستايى در جرجان (گرگان) دانسته ، نقل مى كند ۱۵ و مى گويد :
كلام فيروزآبادى در قاموس ، از غلط هاى وى در آن كتاب است و بر فرض هم كه چنين بوده و چنين روستايى وجود داشته ، اين نسبت (كشّى») ، به آن
روستا ارتباطى ندارد ، ضمن اين كه هيچ يك از علماى معروف ، از اهالى روستاى مذكور شمرده نشده اند. ۱۶
محدّث نورى در خاتمة مستدرك الوسائل ، پس از نقل كلام مير داماد ، در تأييد كلام وى مى گويد :
شاهد بر صحّت اين كلام ، آن كه : اغلب مشايخ و راويان كشّى ، از اهالى شهر مزبور در ماوراءالنهر بوده اند و عيّاشى نيز كه استاد كشّى بوده و كشّى بسيارى از احاديث را بر او قرائت كرده و در جرح و تعديلِ راويانْ بر او اعتماد مى كرده ، سمرقندى بوده است. ۱۷
آنچه در مورد كلام محدّث نورى به نظر مى رسد ، اين كه : استشهاد محدّث نورى به بودن اغلب مشايخ و راويان كشّى از اهالى كَشّ ماوراءالنهر ، مصادره به مطلوب است ؛ زيرا همين بحث در مورد عيّاشى هم مطرح است و دليلى بر اين كه وى از اهالى كشّ ماوراءالنهر بوده ، وجود ندارد .
از سوى ديگر ، ظاهرا استشهاد محدّث نورى ، ناظر به تعبيرى است كه شيخ طوسى در كتابش در باب «من لم يروِ عن واحد من الأئمّة عليهم السلام » درباره مشايخ و راويان كشّى آورده است ؛ زيرا مرحوم شيخ در اين باب ، نام بسيارى از مشايخ كشّى را ذكر ، و تصريح نموده كه آنان مقيم كشّ يا از اهالى آن جا بوده اند . ۱۸
بديهى است كه يك روستا ، هر قدر هم كه بزرگ و داراى زمينه هاى علمى باشد ، هرگز اين تعداد عالِم و راوى نمى توانند در آن اقامت داشته باشند . از اين رو ، به احتمال قوى ، مراد شيخ طوسى از «كشّ» ، همان شهر ماوراءالنهر بوده است .
كلام دو جغرافيدان بزرگ (اِصطَخرى و ابن حَوقل) نيز نظريّه مير داماد و محدّث نورى را تأييد مى كند، بدين ترتيب كه :
اصطخرى در المسالك و الممالك خويش ، به هنگام ذكر ماوراءالنهر ، صريحا «كشّ» را يكى از شهرهاى آن جا نام برده و به تفصيل ، ويژگى هاى آن (از جمله : وسعت ، آب و هوا ، روستاها و رودهايش) را ذكر كرده است. ۱۹
ابن حوقل نيز در كتاب صورة الأرض خود ، همانند اصطخرى ، «كشّ» را يكى از شهرهاى ماوراءالنهر ضبط كرده و ويژگى هايش را برشمرده است . ۲۰
در كتاب هاى تاريخى نيز اين شهر در زمره شهرهاى ماوراءالنهر نام برده شده ۲۱ و در نقشه هايى كه از قلمرو حكومت سامانيان در قرن سوم و چهارم هجرى تهيّه گرديده ، نام آن در نزديكى سمرقند ديده مى شود . ۲۲
با توجّه به اين دو دسته از اقوال و نيز دلايل و شواهد موجود ، به نظر مى رسد كه «كشّ» ، يكى از شهرهاى ماوراءالنهر بوده و ابو عمرو كشّى ، به آن منسوب است ؛ امّا اين كه نام اين شهر ، در اصل «كَسّ» بوده و به اشتباه «كَشّ» گفته شده ، نمى تواند مانع از اطلاق مزبور گردد .
به هر حال ، نسبت ، «كَشّى (با فتح كاف و تشديد شين)» است ، هرچند به گفته مير داماد ، برخى جاهلان ، آن را «كُشّى (به ضمّ كاف)» قرائت كرده اند . ۲۳
محدّث نورى نيز در خاتمة مستدرك الوسائل نقل كرده كه برخى معاصرينش آن را با ضمّ كاف ، قرائت كرده و به نسخه هاى منتقى الجمان (تأليف صاحب معالم) استناد نموده اند . او سپس خود ، اين قرائت را دور از صحّت دانسته است . ۲۴
همچنين در سماء المقال نقل شده كه نجاشى ، كاف «كشّى» را ضمّه داده است ؛ ۲۵ امّا
على رغم فحص و بررسى زياد ، در هيچ نسخه اى از رجال النجاشى ، چنين مطلبى نيافتيم .
برخى از معاصران نيز همين نكته را نقل كرده اند كه ظاهرا به استناد سماء المقال بوده است . ۲۶

1.رجال الطوسى ، ص ۴۴۴ (ش ۶۳۲۵) .

2.رجال الطوسى ، ص ۴۰۹ (ش ۵۹۴۸) و ص ۴۲۷ (ش ۶۱۳۷) .

3.تا آن جا كه مى دانيم ، كَشْ و گَش ، در فارسى ، تشديد نمى گيرند و طبعا علامت تشديد در «كَشّ» و «كَشّى» مربوط به ضبط عربى است . (ويراستار)

4.الإكمال، ج ۵، ص ۱۸۵ .

5.الأنساب ، ج ۱۱ ، ص ۱۰۸ .

6.الأنساب ، ج ۱۱ ، ص ۱۱۹ .

7.الأنساب ، ج ۱۱ ، ص ۱۲۰ .

8.معجم البلدان ، ج ۴ ، ص ۴۶۰ .

9.معجم البلدان ، ج ۴ ، ص ۴۶۲ .

10.مجمع البحرين ، ج ۴ ، ص ۱۵۲ .

11.تاج العروس ، ج ۱۶ ، ص ۴۴۳ .

12.تاج العروس ، ج ۱۷ ، ص ۳۶۰ .

13.روضات الجنّات ، ج ۶ ، ص ۱۲۲ .

14.تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۳۸ .

15.در القاموس المحيط ، چنين آمده است : «الكُشّ ـ بالضمّ ـ : الذى يلقح به النخل ، و ـ بالفتح ـ : قرية بجرجان» .

16.الرواشح السماويّة ، ص ۱۲۷ (راشحه بيستم) ؛ اختيار معرفة الرجال (با تعليقه مير داماد) ، ج ۱ ، ص ۵ .

17.خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۲۹۰ و ۲۹۱ .

18.براى نمونه، ر . ك : رجال الطوسى ، ص ۴۰۷ (ش ۵۹۲۹) و ص ۴۱۸ (ش ۶۰۴۲) و ص ۴۲۸ (ش ۶۱۵۵) و ص ۴۲۹ (ش ۶۱۶۳ و ۶۱۶۴) و ص ۴۴۰ (ش ۶۲۸۴) .

19.المسالك و الممالك ، ص ۱۸۱ و ۱۸۲ ؛ [و ترجمه فارسى آن :] مسالك و ممالك : ص ۲۵۴ و ۲۵۵ .

20.صورة الأرض (ترجمه فارسى) ، ص ۲۲۸ و ۲۲۹ .

21.تاريخ تمدّن اسلام ، ج ۲ ، ص ۲۵۷ .

22.تاريخ ايران ، ج ۴ ، ص ۱۲۲ . نقشه مذكور ، در اين بخش خواهد آمد .

23.الرواشح السماويّة، ص ۱۲۷ (راشحه بيستم)؛ اختيار معرفة الرجال (چاپ آل البيت) ، ج ۱، ص ۵ .

24.خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۲۹۳ .

25.سماء المقال ، ج ۱ ، ص ۷۰ .

26.كلّيّات فى علم الرجال ، ص ۵۸ .


بازشناسی منابع اصلی رجال شيعه
368
  • نام منبع :
    بازشناسی منابع اصلی رجال شيعه
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 72954
صفحه از 569
پرینت  ارسال به