ه . مشايخ مورد اختلاف
در ميان علما ، برخى از مشايخ كشّى ، از جهت وثاقت و ضعف ، مورد اختلاف قرار گرفته اند كه عبارت اند از :
1 . احمد بن على بن كلثوم سرخسى .
وى از مشايخ مشترك عيّاشى و كشّى رحمه اللهاست كه در اسناد روايات شماره : 1015 ، 1018 ، 1084 ، 1085 و 1087 رجال الكشّى قرار گرفته است . كشّى رحمه اللهوى را چنين توصيف مى كند :
و كان من القوم ، و كان مأمونا على الحديث. ۱
مراد از «قوم» در عبارت فوق ، ظاهرا غاليان اند ، به اين قرينه كه در روايت شماره 1014 ، كشّى رحمه اللهاز عيّاشى چنين نقل كرده است :
و أمّا علىّ بن عبد اللّه بن مروان ، فإنّ القوم ـ يعنى الغلاة ـ يمتحن فى أوقات الصلاة.
نيز شيخ طوسى در كتاب رجالش ، وى را اين گونه توصيف نموده است :
من أهل سرخس ، متّهم بالغلوّ . ۲
علاّمه حلّى ، نام وى را در قسم دوم خلاصة الأقوال در زمره ضعيفان آورده و در شرح حال او ، پس از ذكر همان توصيفى كه از شيخ طوسى گذشت ، گفته است :
و الوجه عندى ، ردّ روايته . ۳
ابن داوود نيز نام او را در قسم دوم كتابش كه به ذكر مجروحان و مجهولان اختصاص دارد ، آورده و در شرح حال وى ، همان عبارت شيخ طوسى را ذكر كرده است . ۴
در مقابل ، برخى از متأخّران و معاصران ، احتمال داده اند كه مراد از «قوم» در عبارت كشّى ، شيعيان يا فقها هستند ، و در معجم رجال الحديث ، اين لفظ ، صريحا به
فقها تفسير شده است . ۵ بنا بر اين ، از ديدگاه اين عدّه ، بين كلام كشّى رحمه اللهو شيخ طوسى در توصيف احمد بن على بن كلثوم ، تعارض وجود دارد .
از سوى ديگر ، صاحب قاموس الرجال ، با آن كه «قوم» را به غلات ، تفسير نموده ، براى جمع بين قول كشّى ـ كه قائل است احمد بن على بن كلثوم ، با وجود فساد مذهب ، مأمون بر حديث بوده است ـ و قول مرحوم شيخ ، امكان موثّقيت ، يعنى عدالت به معناى عام را مطرح كرده است . ۶
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : جمع مذكور ، نزديك ترين وجه به واقع است ؛ زيرا فساد مذهب ، با وثاقت راوى در نقل حديث ، منافاتى ندارد .
2 . حمدان بن احمد ، ابو جعفر قَلانسى يا محمّد بن احمد بن خاقان .
وى از مشايخ مشترك عيّاشى و كشّى رحمه اللهاست كه در اسناد روايات شماره : 292 ، 264 و 757 قرار دارد . كشّى رحمه اللهدر روايت شماره 1014 كتابش ، از استادش عيّاشى ، از احوال وى پرسيده و او در پاسخ چنين گفته است :
و أمّا محمّد بن أحمد النَهْدىّ ـ و هو حمدان القلانسىّ ـ : كوفىّ ، فقيه ، ثقة ، خيّر. ۷
او همچنين در ذيل شرح حال محمّد بن ابراهيم حضينى گفته است :
قال محمّد بن مسعود : حمدان بن أحمد من الخصّيص . قال : الخاصّة الخاصّة. ۸
برخى پنداشته اند كه عبارت فوق ، به حمدان بن احمد ، مربوط نيست و در آن ، قبل از حمدان بن احمد ، كلمه «سألت» ، افتاده و در نتيجه مفاد عبارت ، چنين بوده كه عيّاشى از حمدان بن احمد پرسيده كه «معناى خِصّيص چيست؟» و حمدان در پاسخ وى گفته است : «الخاصّة الخاصّة» .
آنچه به نظر مى رسد ، آن كه : كلام اين عدّه صحيح نيست و عبارت مذكور ـ چنان كه از ظاهرش پيداست ـ در مدح حمدان بن احمد است و شاهد بر آن ، نقل اين عبارت در التحرير الطاووسى ، بدون جمله تأكيدى آن (الخاصّة الخاصّة) است . ۹
ابن طاووس همچنين استظهار نموده كه عبارت مذكور ، سؤال و جواب نيست ؛ چرا كه در غير اين صورت ، حذف جواب ، به عبارت مذكور و مقصود ، اختلال وارد مى كند .
مير داماد در الرواشح السماويّة نيز همين گونه استظهار نموده و از شهيد ثانى اظهار تعجّب كرده كه چگونه وى اين عبارت را سؤال و جواب دانسته است . ۱۰ وى همچنين از الاستبصار شيخ طوسى (باب عدد تكبير بر ميّت) ، چنين نقل كرده است :
محمّد بن أحمد الكوفىّ ، حمدان، ثقة . ۱۱
البتّه ما در الاستبصار در باب يادشده ، اثرى از اين توثيق نيافتيم . احتمالاً اين عبارت در نسخه خودِ مير داماد وجود داشته است ؛ ولى از آن در نسخه هاى موجود ، اثرى نيست .
در مقابل اين توثيقات ، نجاشى ، حمدان بن احمد (محمّد بن احمد بن خاقان نَهْدى) را چنين توصيف مى كند :
كوفىّ مضطرب. ۱۲
علاّمه نيز در خلاصة الأقوال ، نام وى را در بخش اوّل كتابش كه به راويان مورد اعتمادْ اختصاص دارد ، ذكر كرده است ؛ ليكن پس از نقل توثيق كشّى و توصيف نجاشى ، از ابن غضايرى نقل نموده است كه :
إنّه كوفىّ ضعيف ، يروى عن الضعفاء.
او سپس خود در مورد حمدان ، به توقّف ، رأى داده است ، كه اين ، به جهت كلام نجاشى و ابن غضايرى در مورد وى است . ۱۳
همچنين ابن داوود ، نام حمدان را در قسم اوّل كتاب رجالش كه به ممدوحان اختصاص دارد ، ذكر كرده و از كشّى رحمه اللهاين گونه نقل نموده است :
هو من خاصّة الخاصّة . أجمعت العصابة على تصحيح ما يصحّ عنه و الإقرار له بالفقه من آخرين. ۱۴
در توضيح اين عبارت ، بايد بگوييم كه عبارت : «خاصّة الخاصّة» ، از همان عبارت كشّى در ذيل شرح حال محمّد بن ابراهيم حضينى گرفته شده است ، ضمن اين كه اجماع ادّعاشده ، در رجال الكشّىِ موجود ، وجود ندارد و احتمالاً ابن داوود ، يا از مبناى كشّى چنين برداشت كرده كه حمدان نيز مى تواند از اصحاب اجماع باشد و يا نسخه اش با حواشى بوده و اجماع يادشده ، در حاشيه قرار داشته و وارد متن شده است .
به هر حال ، ممكن است كه بين «توثيق شدن حمدان» از سوى كشّى و «توصيف همو به اضطراب» از سوى نجاشى ، اين گونه جمع شود كه وى از جهت مذهب ، دچار انحراف ، ولى از جهت روايت ، مورد اعتماد بوده است .
و امّا كلام ابن غضايرى در تضعيف حمدان ، با وثاقت حديثىِ وى تنافى دارد ؛ ليكن چنان كه مشهور است ، در انتساب كتاب الضعفاء به ابن غضايرى ، ترديد وجود دارد . اين ، گذشته از مباحثى است كه در حجّيت تضعيفات ابن غضايرى ، مطرح است . از اين رو ، اعتماد به اين تضعيف ، مشكل است . ۱۵
و . كسانى كه نامشان در ابتداى اسناد رجال الكشّى قرار گرفته است ؛ ولى از مشايخ او نيستند . اين افراد ، عبارت اند از :
1 . احمد بن منصور خُزاعى .
شيخ طوسى وى را ، بدون آن كه مدح يا ذم كند ، از اصحاب امام رضا عليه السلام برشمرده ،
در كتاب رجالش مى گويد :
محمّد بن منصور بن نصر الخزاعىّ ، و يقال : أحمد بن منصور. ۱۶
كشّى رحمه اللهدر روايات شماره : 28 ، 81 ، 289 ، 351 ، 662 ، 692 ، 701 و 846 ، با واسطه عيّاشى ، و تنها در دو مورد (روايات شماره : 714 و 734) بدون واسطه عيّاشى ، از وى حديث نقل كرده است كه با توجّه به اين كه شيخ طوسى وى را از اصحاب امام رضا عليه السلام دانسته و كشّى رحمه اللهدر موارد متعدّد ، با واسطه عيّاشى از او حديث نقل كرده ، قطعا نام عيّاشى از صدر اين دو سند ، افتاده است .
2 . جعفر بن احمد بن ايّوب سمرقندى .
شيخ طوسى در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » كتاب رجالش ، وى را اين گونه توصيف مى كند :
جعفر بن أحمد بن أيّوب ، يعرف بـ «ابن التاجر» ، من أهل سمرقند ، متكلّم ، له كتب. ۱۷
او در رجال النجاشى ، اين گونه توصيف گرديده است :
جعفر بن أحمد بن أيّوب سمرقندىّ ، أبو سعيد ، يقال له : ابن العاجز . كان صحيح الحديث و المذهب . روى عنه محمّد بن مسعود العيّاشىّ. ۱۸
از اين بيان نجاشى ، وثاقت و عدالت او استفاده مى شود و روشن مى گردد كه وى در طبقه مشايخ عيّاشى بوده است و نه كشّى .
همچنين در رجال الكشّى موجود ، كشّى رحمه الله ، در روايات شماره : 34 ، 35 ، 164 ، 168 ، 230 ، 322 ، 362 ، 376 ، 392 ، 513 ، 514 ، 649 ، 689 ، 950 ، 1036 و 1128 ، با واسطه طاهر بن عيسى ، و در روايات شماره : 59 ، 105 ، 182 ، 281 ، 495 ، 614 ، 702 ، 718 ، 883 و 922 ، با واسطه عيّاشى ، از وى حديث نقل كرده است .
بنا بر اين ، در روايات شماره : 663 ، 792 ـ 796 ، 798 ـ 802 و 947 كه كشّى رحمه اللهبى واسطه از وى حديث نقل كرده ، به احتمال قوى ، واسطه (طاهر بن عيسى يا عيّاشى) از نسخه هاى موجود ، افتاده است . در قاموس الرجال ، به اين افتادگى ، تصريح شده است . ۱۹
3 . عبد اللّه بن محمّد بن خالد طَيالسى .
كشّى رحمه اللهاز استادش عيّاشى ، در مورد وى و برخى ديگر از راويان ، سؤال نموده و عيّاشى در پاسخ گفته است :
فما علمته إلاّ خيّرا ثقة. ۲۰
شيخ طوسى نيز در باب اصحاب امام عسكرى عليه السلام ، فقط از او نام برده است . ۲۱
همچنين نجاشى در توصيف او چنين گفته است :
عبد اللّه بن أبى عبد اللّه ، محمّد بن خالد بن عمر طيالسىّ ، أبو العبّاس التميمىّ ، رجل من أصحابنا ، ثقة ، سليم الجنبة. ۲۲
كشّى رحمه اللهدر 25 مورد با واسطه عيّاشى ، ۲۳ و در روايت شماره 790 با دو واسطه (ابو جعفر محمّد بن على بن قاسم بن حمزه قمى ، از محمّد بن حسن صفّار معروف به مَموله) ، از وى حديث نقل كرده است .
از مباحث گذشته روشن مى شود كه :
اوّلاً ، در وثاقت عبد اللّه بن محمّد بن خالد طيالسى ، ترديدى وجود ندارد .
ثانيا ، وى در طبقه مشايخ عيّاشى بوده است .
بنا بر اين و به احتمال قوى ، در روايات شماره : 380 ، 391 و 762 كه كشّى رحمه اللهبدون واسطه از وى روايت كرده ، نام يكى از مشايخ كشّى افتاده است .
4 . على بن حسن .
كشّى رحمه اللهاز وى در روايات شماره : 45 و 301 حديث نقل كرده و احتمالاً مراد از وى ، على بن حسن بن على بن فضّال است ؛ همان كسى كه كشّى رحمه اللهدر روايات شماره : 339 ، 721 ـ 723 ، 726 و 937 به صورت مقطوع (با حذف يا افتادگى واسطه) از وى روايت نموده است .
روشن است كه با توجّه به طبقه ابن فضّال ـ كه از اساتيد عيّاشى و از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام بوده است ـ كشّى رحمه اللهنمى توانسته بى واسطه از وى حديث نقل كند .
5 . محمّد بن يزداد رازى .
كشّى رحمه اللهدر روايت شماره 1014 ، از استاد خويش ، عيّاشى ، درباره احوال وى و برخى ديگر از راويان ، سؤال كرده و عيّاشى در مورد او گفته است :
لا بأس به. ۲۴
شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام حسن عسكرى عليه السلام نام برده و برايش مدح و ذمّى نياورده است . ۲۵
علاّمه حلّى نيز نام وى را در قسم اوّل كتاب رجالش كه به معتمدان و ممدوحان اختصاص دارد ، آورده و مدح عيّاشى را درباره وى به نقل از كشّى رحمه الله ، ذكر كرده است . ۲۶
كشّى رحمه اللهدر روايات شماره : 40 ، 127 ، 128 ، 198 ، 199 ، 307 ، 404 ، 456 ، 501 ، 519 ، 556 ، 576 ، 668 ، 777 ، 1100 و 1101 ، با واسطه ، و تنها در روايت شماره 263 ، بدون واسطه ، از وى حديث نقل كرده است .
بنا بر اين ، محمّد بن يزداد ، در طبقه مشايخ عيّاشى بوده و نقل بى واسطه كشّى از
وى ، بعيد به نظر مى رسد و به احتمال قوى ، در سند ، افتادگى وجود دارد .
6 . حسين بن اِشكيب .
شيخ طوسى در كتاب رجالش ، وى را از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلامذكر كرده و نامش را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » نيز آورده است . ۲۷ نجاشى وى را صريحا توثيق نقل كرده است . ۲۸
كشّى رحمه اللهدر روايات شماره : 47 ، 84 ، 191 ، 232 ، 551 ، 690 ، 706 ، 737 ، 740 ، 821 و 961 با واسطه عيّاشى ، و تنها در روايات شماره : 290 و 379 بى واسطه ، از وى حديث كرده است .
بنا بر اين ، وى از مشايخ كشّى نيست و كشّى رحمه اللهدو روايت اخير را يا به صورت مرسل و يا با افتادگى واسطه ، نقل كرده است . ۲۹
7 . يوسف بن سَخْت .
شيخ طوسى از وى در باب هاى : اصحاب امام عسكرى عليه السلام و «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » نام برده ۳۰ و علاّمه وى را صريحا تضعيف كرده است . ۳۱ وى جزو مستثنيات ابن وليد از رجال نوادر الحكمة است . ۳۲
كشّى رحمه اللهدر روايت شماره 268 ، با واسطه على بن محمّد بن قتيبه ، و در روايات شماره : 840 ، 1008 ، 1038 و 1129 ، با واسطه عيّاشى ، از وى حديث نقل كرده است .
بر اين اساس ، وى از مشايخ كشّى نبوده و نقل كشّى از وى در روايت شماره 312 ، با افتادگىِ واسطه است .
اشاره به اين مطلب ، لازم است كه بجز افراد نامبرده ، افراد ديگرى نيز در ابتداى
اسناد رجال الكشّى قرار گرفته اند كه روايت كشّى از آنان ، مرسل است (يعنى نمى توانند از مشايخ كشّى باشند) ، كه به جهت روشنى آنها ، تنها بر اسامى فوق ، بسنده نموديم .
1.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۱ (ش ۱۰۱۵) .
2.رجال الطوسى ، ص ۳۲۳ (ش ۱۲۶۸) .
3.رجال الطوسى ، ص ۴۰۷ (ش ۵۹۲۳) .
4.رجال ابن داوود ، ص ۲۲۸ (ش ۳۳) .
5.معجم رجال الحديث ، ج ۲ ، ص ۱۶۹ .
6.قاموس الرجال ، ج ۱ ، ص ۵۳۵ (ش ۴۵۶) .
7.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۰ (ش ۱۰۱۴) .
8.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۶۳ (ش ۱۰۶۴) .
9.التحرير الطاووسى ، ص ۵۲۳ (ش ۳۸۴) .
10.الرواشح السماويّة ، ص ۱۱۷ (راشحه هجدهم) .
11.الرواشح السماويّة ، ص ۱۱۷ (راشحه هجدهم) .
12.رجال النجاشى ، ص ۳۴۱ (ش ۹۱۴) .
13.خلاصة الأقوال ، ص ۲۵۵ (ش ۸۷۱) .
14.رجال ابن داوود ، ص ۸۴ (ش ۵۲۴) .
15.در معجم رجال الحديث (ج ۱۴ ، ص ۱۴۸) در ضمن شرح حال ليث بن بخترى ، امكان روايت بى واسطه كشّى از حمدان بن احمد ، رد شده است . بنا بر اين ، وى از مشايخ باواسطه كشّى است.
16.رجال الطوسى ، ص ۳۶۶ (ش ۵۴۴۴) .
17.رجال الطوسى ، ص ۴۱۸ (ش ۶۰۴۰) .
18.رجال النجاشى ، ص ۱۲۱ (ش ۳۱۰) .
19.قاموس الرجال ، ج ۲ ، ص ۶۰۷ .
20.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۰ (ش ۱۰۴۱) .
21.رجال الطوسى ، ص ۴۰۰ (ش ۵۸۶۶) .
22.رجال النجاشى ، ص ۲۱۹ (ش ۵۷۲) .
23.براى نمونه، ر.ك: اختيار معرفة الرجال، روايات شماره: ۱۳۶، ۲۴۸، ۲۶۰ و ۲۷۸.
24.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۰ (ش ۱۰۱۴) .
25.رجال الطوسى ، ص ۴۰۲ (ش ۵۸۹۴) و ص ۴۴۷ (ش ۶۳۴۸) .
26.خلاصة الأقوال ، ص ۲۵۵ (ش ۸۷۲) .
27.رجال الطوسى ، ص ۳۸۶ (ش ۵۶۷۹) و ص ۳۹۸ (ش ۵۸۳۶) و ص ۴۲۰ (ش ۶۰۷۲) .
28.رجال النجاشى ، ص ۴۴ (ش ۸۸) .
29.ر . ك : معجم رجال الحديث ، ج ۱۴ ، ص ۱۴۷ (شرح حال ليث بن بخترى) .
30.رجال الطوسى ، ص ۴۰۳ (ش ۵۹۱۴) و ص ۴۵۰ (ش ۶۳۹۲) .
31.خلاصة الأقوال ، ص ۴۱۸ (ش ۱۶۹۹) .
32.رجال النجاشى ، ص ۳۴۸ (ش ۹۳۹) .