گفتار ششم : تصرّفات در «اختيار الرجال»
گفتيم كه اصل رجال الكشّى ، پس از عصر شيخ طوسى ، در دسترس نبوده است و متأخّران ، براى دستيابى به آراى كشّى ، از اختيار الرجال مرحوم شيخ استفاده برده اند؛ امّا در مورد اختيار الرجال نيز برخى مدّعى شده اند كه تمام آن به دست ما نرسيده است ؛ چرا كه يا از سوى عالمان بعدى و يا از سوى نسخه برداران ، تصرّفاتى در آن انجام گرفته است . محدّث نورى در خاتمة مستدرك الوسائل ، قراين و شواهدى را بر اين ادّعا
آورده كه خلاصه آنها ، چنين است :
1 . على بن طاووس در فرج المهموم ، از نسخه اى از اختيار الرجال به خطّ خودِ شيخ طوسى ، نام مى برد كه در ابتداى آن نوشته شده بوده :
أملاه علينا الشيخ الجليل الموفّق أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علىّ الطوسىّ ـ أدام اللّه علوّه ـ و كان ابتداء إملائه يوم الثلاثاء السادس و العشرين من صفر سنة ستّ و خمسين و أربعمئة بالمشهد المقدّس الشريف الغروىّ ـ على ساكنه السلام ـ . قال ۱ : هذه الأخبار ، اختصرتها من كتاب الرجال لأبى عمرو محمّد بن عمر بن عبد العزيز الكشّىّ و اخترت ما فيها. ۲
در اين عبارت ، تاريخ املاى كتاب به وسيله مرحوم شيخ ، روز سه شنبه بيست و ششم صفر سال 456ق در نجف اشرف بيان شده و موضوع آن (تلخيص كتاب كشّى) ، از شيخ طوسى نقل شده است . اين ، در حالى است كه در نسخه هاى كنونى اختيار الرجال ، چنين عبارتى وجود ندارد .
2 . ابن شهرآشوب در مناقب آل أبى طالب ، حديثى را از اختيار الرجال نقل مى كند كه در نسخه هاى كنونىِ اختيار الرجال ، از آن ، اثرى نيست . ترجمه حديث مذكور ، چنين است :
امام صادق عليه السلام از سلمان فارسى روايت كرده است كه : هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام به خارج از منزل خود كشيده شد تا با ابو بكر بيعت كند ، فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ از منزل بيرون آمد و بر سر قبر شريف پيامبر خدا رفت و گفت : «پسر عمويم را رها كنيد . به خدايى كه محمّد را به پيامبرى برگزيد ، اگر چنين نكنيد ، موهاى خود را پراكنده خواهم ساخت و پيراهن پيامبر را بر سر خود خواهم گذارد و از خداوند ، دادخواهى خواهم نمود كه : آيا فرزندان من، باكرامت تر از شتر [حضرت] صالح نزد خداوند نيستند!؟». ۳
سلمان گفت : به خدا سوگند! در اين هنگام ديدم كه پايه هاى ديوارهاى مسجدْ جدا شدند ، به گونه اى كه اگر كسى مى خواست از زير آنها عبور كند ، امكانش وجود داشت . پس نزديك فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ رفتم و گفتم : «اى بانوى بزرگوار! خداوند ، پدر شما را به رحمت برانگيخت . پس شما نيز انتقام گيرنده نباشيد» . در اين هنگام ، ديوارها به جاى خود بازگشتند ، به گونه اى كه از زير ديوارها ، گرد و غبارى برخاست و به بينى هايمان فرو رفت. ۴
3 . در حاشيه تلخيص المقال ميرزا محمّد استرآبادى ، از اختيار الرجال ، حديثى نقل شده كه در اختيار الرجال كنونى ، موجود نيست . ترجمه حديث مذكور ، چنين است :
هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام ، و ابو البخترى از عبد اللّه بن حسن بن حسن روايت كرده اند كه : چون بلال از بيعت با ابو بكر امتناع كرد ، عُمَر يقه پيراهن او را گرفت و گفت : اى بلال! اين ، پاداش ابو بكر است؟! او تو را آزاد كرد و تو با او بيعت نمى كنى؟!
بلال در پاسخ عمر گفت : ابو بكر ، اگر مرا براى خدا آزاد كرد ، پس مرا براى او بخواهد و اگر براى غير خدا آزاد كرد ، پس هم اينك من در اختيار اويم ؛ ولى من با كسى كه پيامبر[ صلى الله عليه و آله ] او را جانشين خويش قرار نداد ، بيعت نخواهم كرد [ ؛ بلكه] بيعت آن كه پيامبر ، او را جانشين قرار داد ، تا قيامت ، بر گردن ماست.
عمر ، در پاسخ بلال گفت : اهمّيت نمى دهم . پيش ما مباش.
پس بلال به شام سفر كرد و سرانجام ، در دمشق جان سپرد و در همان جا در كنار دروازه كوچك ، دفن گرديد .
4 . ابن داوود در كتاب رجالش در شرح حال حمدان بن احمد ، از كشّى ، چنين نقل كرده است :
هو من خاصّة الخاصّة . أجمعت العصابة على تصحيح ما يصحّ عنه و الإقرار له بالفقه من آخرين ؛
او از خاصّان شيعه است و بزرگان ، بر صحيح بودن رواياتى كه از او به طور صحيح نقل شده ، اجماع دارند . نيز در ميان گروهى ديگر ، به فقاهت او اعتراف شده است. ۵
اين ، در حالى است كه در اختيار الرجال كنونى ، جمله : «أجمعت العصابة ...» ، درباره حمدان بن احمد به كار نرفته است . نيز اين كه بگوييم : «احتمالاً نقل جمله مذكور ، از اوهامى بوده كه خود ابن داوود به كشّى رحمه اللهنسبت داده» ، به همان اندازه بعيد است كه بگوييم : «احتمالاً ابن داوود ، جمله فوق را از اصل رجال الكشّى نقل كرده و از اختيار الرجال مرحوم شيخ ، نگرفته است» . ۶
محدّث نورى سپس به اجمال ، عبارتى را از الرواشح السماويّة نقل نموده كه در آن ، مير داماد ـ بر خلاف محدّث نورى كه نقل اجماع فوق را دليل بر كامل تر بودن نسخه اختيار الرجالِ مورد استفاده ابن داوود ، دانسته است ـ دو احتمالى را كه محدّث نورى بعيد شمرده ، مطرح كرده است . اين دو احتمال ، عبارت اند از :
احتمال اوّل . خود ابن داوود ، اين اجماع را به كشّى رحمه اللهنسبت داده است و اين ، به جهت شناخت وى از شيوه كشّى بوده است و نيز به جهت تشخيص وى به اين كه كشّى رحمه اللهدر حقّ كسى ، به وثاقت و فقاهت و خيّر بودن ، شهادت نمى دهد ، مگر آن كه اتّفاق اصحاب بر وجود اين اوصاف در آن فرد ، ثابت باشد و از آن جا كه شيخ طوسى در اختيار الرجال ، به نقل از عيّاشى در مورد حمدان بن احمد گفته : «فقيه ، ثقة ، خيّر» ۷ و نيز در شرح حال محمّد بن ابراهيم حضينى گفته : «حمدان بن أحمد من الخصّيص ، قال : الخاصّة الخاصّة» ۸ ، ابن داوود ، اجماع مذكور را از پيش خود به كشّى رحمه اللهنسبت داده است .
احتمال دوم . ابن داوود به اصل رجال الكشّى دست يافته و اجماع فوق را از آن ، نقل
كرده است ؛ ولى مرحوم شيخ ، اين اجماع را در اختيار الرجال نياورده است . ۹
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : احتمال اوّل ، قوى تر است ؛ زيرا در جاى خود ثابت شده كه اصل رجال الكشّى ، به دست ابن داوود حلّى و علاّمه حلّى نرسيده است . حتّى استاد اين دو ، احمد بن طاووس نيز به تصريح خود ، در تأليف حلّ الإشكال ، از اختيار الرجال شيخ طوسى استفاده نموده است .
بنا بر اين ، دسترس ابن داوود به اصل رجال الكشّى (احتمال دوم) و كامل تر بودن نسخه ابن داوود (احتمال محدّث نورى) را نمى توان پذيرفت ، ضمن آن كه ابن طاووس نيز اين اجماع را از اختيار الرجال ، نقل نكرده است . ۱۰
گذشته از اين ، بررسى رجال ابن داوود و مقابله منقولات آن با منابعش ، نشانگر آن است كه در كتاب مذكور ، مؤلّف به صورت ذوقى عمل نموده و در نتيجه ، اشتباهات فراوانى را دچار شده است و همين ، وهن كتاب رجالش را در نزد علما ، موجب گرديده است .
نكته ديگر ، آن كه : احتمال داخل شدن حاشيه هاى اختيار الرجال در متن آن و اشتباه شدن آنها با متن كتاب به وسيله ابن داوود ، بعيد به نظر نمى رسد ، چنان كه قُهپايى در ترتيب رجال الكشّى چنين اشتباهاتى را مرتكب شده است . ۱۱
امّا روايتى كه محدّث نورى از حاشيه تلخيص المقال نقل كرده است ، نمى تواند قرينه اى بر كامل تر بودن اختيار الرجال در نزد ميرزاى استرآبادى باشد ؛ زيرا محمّدتقى مجلسى هم كه در طبقه شاگردان استرآبادى بوده ، اين روايت را با تعبير زير ، نقل كرده است :
رأيت فى بعض كتب الأصحاب ، عن هشام بن سالم ... . ۱۲
توضيح ، اين كه : چنانچه وى ، خود ، اين روايت را در اختيار الرجال ديده و يا از آن
برايش نقل شده بود (به آن اطمينان يافته بود) ، قطعا آن را به اختيار الرجال ، مستند مى ساخت .
علاوه بر اين ، وحيد بهبهانى نيز در حاشيه منهج المقال ، اين روايت را با همان تعبير جدّ خويش نقل كرده ۱۳ و به وجود آن در حاشيه تلخيص المقال استرآبادى به نقل از اختيار الرجال ، اشاره اى نكرده است .
پس در مجموع ، چنين به نظر مى رسد كه نسخه اختيار الرجالِ در نزد استرآبادى هم با حاشيه همراه بوده و روايت مذكور ، از متن شمرده شده است . همين احتمال ، در روايت المناقب ابن شهرآشوب نيز جارى است .
امّا خطبه اى كه در ابتداى اختيار الرجالِ در نزد ابن طاووس بوده و در ابتداى نسخه هاى اختيار الرجال كنونى ، موجود نيست ، قطعا نوشته يكى از شاگردان مرحوم شيخ در ابتداى املاى كتاب ، بوده كه بعدها نسخه فوق به دست ابن طاووس رسيده است .
از سوى ديگر ، با توجّه به جلالت شيخ طوسى در اواخر عمرش ، قطعا افراد ديگرى نيز در مجلس املاى وى حضور داشته اند كه فقط اصل كتاب را املا كرده اند و مقدّمه اى بر آن ننوشته اند و بر حسب اتّفاق ، نسخه آنان به دست ما رسيده است .
1.از اين جا ، نقل قول شيخ طوسى است ، چنان كه عبارات پيش از آن ، از برخى شاگردان وى است.
2.از اين جا ، نقل قول شيخ طوسى است ، چنان كه عبارات پيش از آن ، از برخى شاگردان وى است.
3.متن عربى جمله اخير، اين است : «فما ناقة صالح بأكرم على اللّه من ولدى!؟» .
4.مناقب آل أبى طالب ، ج ۳ ، ص ۳۳۹ و ۳۴۰ .
5.رجال ابن داوود ، ص ۸۴ (ش ۵۲۴) .
6.خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۲۸۷ و ۲۸۹ .
7.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۰ (ش ۱۰۱۴) .
8.اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۶۳ (ش ۱۰۶۴) .
9.الرواشح السماويّة ، ص ۱۱۶ (راشحه هجدهم) .
10.التحرير الطاووسى ، ص ۵۲۳ (ش ۳۸۴) .
11.ر . ك : قاموس الرجال ، ج۱، ص ۶۲ .
12.روضة المتّقين ، ج ۱۴ ، ص ۶۹ .
13.منهج المقال ، ص ۷۲ .