فرانسيس گزاويه (1056 ـ 1552 م) ، براى جا انداختن باورهاى مسيحيان و توجيه آنها نوشته شد. اين كتاب به گونه مناظره بين حكيم و پادْرى ( / كشيش) مسيحى ، سامان يافته است و گاه ، شخص سومى به نام «ملاّ» شركت مى جويد و در پايان كار ، حكيم مسلمان ، دست از دين خود كشيده و در جرگه عيسويان ، داخل مى شود. در مقابل ، علما و متفكّران اسلامى به مقابله برخاسته و نقدهايى بر آن وارد كردند و از مهم ترين آنها نقد احمد علوى عاملى (م بعد از 1054 ق) ، شاگرد ميرداماد ، با عنوان مصقل صفا در ردّ بر آيينه حق نما مى باشد. ۱
مبلّغان مسيحى ، پس از مدّتى ، افزون بر شناساندن انديشه هاى مسيحيّت و توجيه آنها ، به گفتگو با علماى اسلام پرداختند و مناظره هاى گوناگونى در دربار صفويان بدين جهت تشكيل شد. در زمان شاه عباس دوم (1052 ـ 1077 ق) ، وزير اعظم وى ، اعتمادالدوله (1063 ـ 1070 ق) ، مجلس مناظره اى برگزار كرد و در آن ، شزو ، يكى از مبلغان مسيحى فرانسوى با علماى اصفهان به جدل و مناظره برخاست.
نتايج اين گفتگوها ، آشنايى مسيحيان با اسلام و روى آوردن شمارى از آنان به اسلام شد. از جمله كسانى كه به اسلام گرويدند ، آقا پيرى (از بزرگان ارامنه) بود كه شاردن ، اسلام آوردن وى را ضربه اى كوبنده بر مسيحيّت مى داند. ۲
ب . گفتگوهاى درون دينى . در اين دوره ، مناظره و گفتگو براى نماياندن مسائل كلّى اختلاف بين شيعه و سنّى شكل مى گرفته است. شاه طهماسب ، در نامه اى به سلطان سليم عثمانى مى نويسد:
الحمدللّه كه در زمان دولتِ همايون ما ، به عدد نجوم افلاك ، از علما و فقها حالا هستند كه به براهين قاطعه و دلايل ساطعه در ميدان مناظره و