است ، در آن آورده است . ۱
2 . نويسنده ، برخى از خطبه هاى حضرت امير عليه السلام را به گونه اى در هم مُندَمج كرده كه گويى خطبه واحدى است . ۲ نيز در نقل برخى متون روايى از كتاب هاى ثواب الأعمال والمؤمن ، دو يا چند حديث را تلفيق كرده كه به صورت حديث واحد از راوى واحدى در آمده و موجب اختلاط اسانيد و روايات شده است . ۳ در تحقيق كتاب ، به موارد ياد شده در مواضع خود ، تذكّر داده شده است . نويسنده در صفحه 346 كتاب مى گويد كه چهل حديث از كتاب الخصال را با حذف اسانيد ، ذكر مى كند . محقّقان كتاب ، در پاورقى توضيح داده اند كه همه اين احاديث ، از الخصال نبوده و از ديگر آثار شيخ صدوق نيز نقل شده و افزون بر چهل حديث است . ۴
3 . متونى طولانى ، در مواردى عيناً و در مواردى با اندكى اختلاف ، از تنبيه الخواطر شيخ ورّام (م 605 ق) ۵ و نيز چند فصل كامل از كتاب كنزالفوائد كراجكى (م 449 ق) نقل شده است . ۶
4 . برخى از احاديث طولانى ، مانند : وصيّت پيامبر به ابوذر (ص 189 ـ 203) ، گفتگوى خداى تعالى با حضرت موسى عليه السلام (ص 218 ـ 222) ، موعظه اى بلند از امام سجّاد عليه السلام (ص 223 ـ 226) و موعظه خداوند به حضرت عيسى عليه السلام (ص 227 ـ 233) در اين كتاب آمده است .
5 . نويسنده ، گاه مطالب و مواعظى از غير معصومان نقل كرده است كه از جمله
1.ر.ك: أعلام الدين، ص ۳۳۱.
2.ر.ك: همان، ص ۶۳ و ۶۵ .
3.ر.ك: همان، ص ۳۵۶ به بعد. نيز ص ۴۳۲.
4.ر.ك: همان، ص ۳۹۷.
5.ر.ك: همان، ص ۲۴۰ ـ ۲۴۴ و ص ۲۵۳. در مقدّمه تحقيق، به جاى صفحه ۲۴۴، ۳۴۴ ذكر شده كه نادرست است.
6.ر.ك: همان، ص ۱۵۷ ـ ۱۸۶.