177
پيامبر اعظم از نگاه قرآن و اهل بيت(ع)

ل ـ بى رغبتى به دنيا

۱۵۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در حالى كه روى بوريايى دراز كشيده بود و چون آن بوريا ، بر پهلوى حضرت رد انداخته بود ، به ايشان عرض كردند : كاش بسترى تهيه كنيد! ـ: مرا چه به دنيا؟! حكايت من و دنيا ، حكايت سواره اى است كه در يك روز گرم تابستانى ، به راهى رود و ساعتى از روز را زير سايه درختى بيارمد ، و سپس حركت كند و برود .

۱۵۳.صحيح مسلمـ به نقل از عمر ـ: خدمت پيامر خدا رسيدم. ايشان روى حصيرى دراز كشيده بود. من هم نشستم. جز يك ازار، چيز ديگرى بر تن نداشت و هنگامى كه آن را بالا زد، ديدم كه حصير بر پهلويش رد انداخته است. نگاهى به انبارى پيامبر خدا انداختم و با چشم خود ديدم كه در گوشه اى از اتاق، تنها مشتى جو به اندازه يك صاع بود و مقدارى برگ درخت سَلَم [براى دبّاغى كردن پوست] . يك پوست دبّاغى شده هم آويزان بود. اشك از چشمانم سرازير شد. پيامبر خدا فرمود : «چرا گريه مى كنى، پسر خَطّاب؟».
عرض كردم : اى پيامبر خدا! چرا گريه نكنم، وقتى مى بينم كه اين حصير، بر پهلوى شما رد انداخته و اين هم خزانه شماست كه مى بينم، در حالى كه كسرا و قيصر، در باغ هاى پر از ميوه و جويبار زندگى مى كنند. شما كه پيامبر و برگزيده خدا هستى، وضع خزانه تان چنين است؟!
پيامبر فرمود : «اى پسر خَطّاب! آيا نمى پسندى كه آخرت، از آنِ ما باشد و دنيا از آنِ ايشان؟!».

۱۵۴.مكارم الأخلاق :ابن خولى، ظرفى از شير و عسل براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله از خوردن آن امتناع ورزيد و فرمود : «دو نوشيدنى در يك وعده، و دو ظرف در يك ظرف؟! من [خوردنِ] اين را حرام نمى دانم؛ اما خوش ندارم كه فخر بفروشم و فردا[ى قيامت] به خاطر چيزهاى زيادىِ دنيا حسابرسى شوم. من فروتنى را دوست دارم؛ زيرا هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند ، او را رفعت مى بخشد».


پيامبر اعظم از نگاه قرآن و اهل بيت(ع)
176

ل ـ الزُّهد في الدُّنيا

۱۵۲.رسول اللّه صلى الله عليه و آلهـ وقَد قيلَ لَهُ : لَوِ اتَّخَذتَ فِراشا ، وهُوَ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جَنبَيهِ ـ: ما لي ولِلدُّنيا ؟! ما مَثَلي ومَثَلُ الدُّنيا إلاَّ كَراكِبٍ سارَ في يَومٍ صائِفٍ فَاستَظَلَّ تَحتَ شَجَرَةٍ ساعَةً مِن نَهارٍ ثُمَّ راحَ وتَرَكَها . ۱

۱۵۳.صحيح مسلم عن عبداللّه بن عبّاس عن عمر :دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ مُضطَجِعٌ عَلى حَصيرٍ، فَجَلَستُ ، فَأَدنى عَلَيهِ إزارَهُ ، ولَيس عَلَيهِ غَيرُهُ ، وإذَا الحَصيرُ قَد أثَّرَ في جَنبِهِ ، فَنَظَرتُ بِبَصَري في خِزانَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَإذا أنا بِقَبضَةٍ مِن شَعيرٍ نَحوِ الصَّاعِ ، ومِثلَها قَرظاً ۲ في ناحِيَةِ الغُرفَةِ ، وإذا أفيقٌ ۳ مُعَلَّقٌ ، قالَ : فَابتَدَرَت عَينايَ ، قالَ : ما يُبكيكَ يَابنَ الخَطَّابِ ؟ قُلتُ : يا نَبيَّ اللّهِ ، وما ليَ لا أبكي وهذا الحَصيرُ قَد أثَّرَ في جَنبِكَ وهذهِ خِزانَتُكَ لا أرى فيها إلاَّ ما أرى ، وذاكَ قَيصرُ وكِسرى فِي الثِّمارِ وَالأَنهارِ ، وأنتَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وصَفوَتُهُ ، وهذِهِ خِزانَتُكَ ؟! فَقالَ : يَابنَ الخَطَّابِ ، ألا تَرضى أن تَكونَ لَنا الآخِرَةُ ولَهُمُ الدُّنيا ؟ ! ۴

۱۵۴.مكارم الأخلاق :جاءَهُ صلى الله عليه و آله ابنُ خَوَلِيٍّ بِإِناءٍ فيهِ عَسَلٌ ولَبَنٌ ، فَأَبى أن يَشرَبَهُ ، فَقالَ : شَربَتانِ في شَربَةٍ ، وإناءانِ في إناءٍ واحِدٍ ؟! فَأَبى أن يَشرَبَهُ ، ثُمَّ قالَ : ما أُحَرِّمُهُ ، ولكِنِّي أكرَهُ الفَخرَ وَالحِسابَ بِفُضولِ الدُّنيا غَدا ، وأُحِبُّ التَّواضُعَ ، فَإنَّ مَن تَواضَعَ للّهِِ رَفَعَهُ اللّهُ . ۵

1.مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۶۴۶ ح ۲۷۴۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۴۵ ح ۷۸۵۸ كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۲۴۳ ح ۶۳۶۱ ؛ مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۶۴ ح ۶۵ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۳۹ .

2.القَرَظ : ورق السَّلَم يُدبَغُ به (الصحاح : ج ۳ ص ۱۱۷۷ «قرظ») .

3.الأفيق : هو الجلد الذي لم يتمّ دباغه ، وقيل : هو ما دُبِغَ بغير القَرَظ (النهاية : ج ۱ ص ۵۵ «أفق») .

4.صحيح مسلم : ج ۲ ص ۱۱۰۶ ح ۳۰ ، السنن الكبرى : ج ۷ ص ۷۳ ح ۱۳۳۰۵ ، الترغيب والترهيب : ج ۴ ص ۱۹۹ ح ۱۲۰ .

5.مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۷۹ ح ۱۲۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۴۷ .

  • نام منبع :
    پيامبر اعظم از نگاه قرآن و اهل بيت(ع)
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67175
صفحه از 284
پرینت  ارسال به