۱۸۸.السيرة النبوية، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ: اخنس بن شريق بن عمرو بن وهب ثقفى، هم پيمان بنى زهره ، از اشراف قبيله و از كسانى بود كه نفوذ كلمه داشت . به پيامبر خدا آسيب مى رساند و جواب ايشان را مى داد. پس خداوند درباره اش چنين فرو فرستاد : «از هر سوگندخورنده فرومايه، فرمان مبر كه عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى دارد» تا اين جاى سخن خداوند كه فرمود: «زنا زاده (زنيم)» و نفرمود «پَست تبار (ذنيم)» به خاطر وجود عيبى در نسب او ؛ زيرا خداوند، كسى را به نسبش عيب نمى گيرد؛ ولى با چنين بيانى، صفت او را بيان كرده تا شناخته شود . زنيم، يعنى: فرزندْ خوانده قبيله.
۱۸۹.السيرة النبوية، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ: هر گاه پيامبر خدا در مجلسى ، مردم را به خداوند متعال فرا مى خواند و در آن، قرآن تلاوت مى كرد و قريش را از آنچه بر امّت هاى پيشين رفته ، هشدار مى داد و از آن مجلس برمى خواست ، نضر بن حارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قُصَى ، در آن مجلس، به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشست و براى مردم ، قصّه رستم پهلوان و اسفنديار و پادشاهان فارس را بازگو مى كرد و آن گاه مى گفت : به خداوند سوگند ، محمّد بهتر از من حكايت نمى كند و حكايت او ، جز افسانه هاى پيشينيان نيست . آنها را براى خود نوشته، همان طور كه من آنها را نوشته ام.
پس خداوند، درباره او اين آيات را فرو فرستاد : «و گفتند : افسانه هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام، بر او املا مى شود . بگو : آن را كسى نازل كرده كه رازِ نهان ها را در آسمان ها و زمين مى داند ، و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است » . و نيز درباره او فرو فرستاد : «هر گاه، آيات ما بر او تلاوت شد ، گفت : افسانه هاى پيشينيان است .» . و نيز درباره او نازل كرد : «واى بر هر دروغزنِ گناه پيشه اى كه آيات خدا را كه بر او خوانده مى شود ، مى شنود و باز به حال تكبّر ـ چنان كه گويى آن را نشنيده است ـ سماجت مى ورزد . پس او را از عذابى پُر درد، خبر ده» .
۱۹۰.السيرة النبوية، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ: بنا بر آنچه به من رسيده، روزى پيامبر خدا با وليد بن مغيره در مسجد نشسته بود . نضر بن حارث وارد شد تا با آنها در مجلس بنشيند . در آن مجلس، تعدادى از مردان قريش نيز حضور داشتند . پيامبر خدا ، سخن گفت و نضر بن حارث به ايشان اعتراض كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله با او سخن گفت تا او را خاموش كرد و آن گاه، بر او و ديگر حاضران، اين آيات را خواند : «در حقيقت، شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد ، هيزم دوزخيد . شما در آن وارد خواهيد شد . اگر اينها خدايانى [واقعى ]بودند، در آن وارد نمى شدند ، و حال آن كه جملگى، در آن ماندگارند . براى آنها در آن جا، ناله اى زار است و در آن جا [چيزى ]نمى شنوند» .