۳۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مرا بر انگيخت تا با همه شاهان دنيا بجنگم و پادشاهى را به سوى شما بكشانم. پس مرا در آنچه شما را به سوى آن فرا مى خوانم، اجابت كنيد تا بدان وسيله ، فرمان رواى عرب شويد و غير عرب فرمانبر شما شوند ، و شهريارانى در بهشت گرديد.
۴۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ هنگامى كه در آغاز دعوت، خويشان نزديك خود را جمع كرد و آيت نبوّت را برايشان بيان فرمود ـ: اى پسران عبد المطّلب! خداوند مرا به سوى همه مردم عموماً، و به سوى شما خصوصاً فرستاده است؛ زيرا خداوند عز و جل فرموده : «و خويشان نزديكت را بيم ده» . من شما را به دو كلمه فرا مى خوانم كه گفتنش آسان است ؛ امّا در ترازوى اعمال ، گران و ارزشمند. شما با اين دو كلمه ، بر عرب و عجم حاكم مى شويد و ملّت ها فرمان بردار شما مى شوند و به واسطه اين دو كلمه ، به بهشت مى رويد و از آتش مى رهيد. اين دو كلمه ، عبارت اند از : شهادت دادن به اين كه هيچ خدايى جز اللّه نيست و به اين كه من فرستاده خدا هستم.
۴۱.الطبقات الكبرى :هنگامى كه قريش مشاهده كردند اسلام جاى خود را باز كرده و مسلمانان پيرامون كعبه مى نشينند، گيج و درمانده شدند و از اين رو ، نزد ابو طالب رفتند... گفتند : بفرست محمّد بيايد تا به او پيشنهاد منصفانه اى بدهيم.
ابوطالب در پىِ پيامبر صلى الله عليه و آله فرستاد و او آمد. ابوطالب گفت : اى برادر زاده من! اينها عموهاى تو و بزرگان قومت هستند و مى خواهند به تو پيشنهاد منصفانه اى بدهند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بگوييد . مى شنوم» .
گفتند : ما را با خدايانمان بگذار ، و ما هم تو را با خدايت مى گذاريم.
ابوطالب گفت : پيشنهاد منصفانه اى است؛ از آنها بپذير.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر من اين پيشنهاد شما را بپذيرم، آيا شما يك كلمه از من مى پذيريد كه اگر آن را بگوييد ، بر عرب فرمان روا شويد و غير عرب ، فرمانبر و تسليم شما شوند؟» .
ابوجهل گفت : بى گمان ، اين ، كلمه اى پُرسود است. آرى ، به روح پدرت سوگند كه آن كلمه و ده تا مثل آن را هم مى گوييم!
فرمود : «بگوييد : هيچ خدايى جز اللّه نيست» .
اما آن جماعت ، از اين كلمه ناراحت و رميده شدند و با عصبانيت برخاستند و رفتند.