مراد از تَبتُّل با بالا و پايين بردن انگشتان، با توجه به اين كه تبتّل به معناى بريدن از همه چيز و پيوستن به خداوند است، به اين معناست كه گويا دعا كننده، با زبان حال به خداوندِ برآورنده اميدها و آرزوها مى گويد : به سوى تو و تنها به سوى تو ، از همه چيز بريدم ؛ چرا كه تو شايسته خداوندگارى هستى. پس دعا كننده ، تنها با يك انگشت ، و نه بيشتر ، اشاره به يگانگى خداوند مى كند .
مراد از زارى و نيايش، با بالا آوردن دست ها به مقابل صورت و رو به قبله، يا بالا آوردن دست ها و بازوها به سوى آسمان، يا بالاتر از سر بردن دست ها (به حسب روايات) ، در واقع ، نوعى بندگى و كوچكى كردن و اظهار حقارت و ناچيزى است ، همانند كسى كه در حال غرق شدن است و دستانش را دراز مى كند و بازوانش را مى گشايد و به دامن رحمت خداوند ، چنگ مى زند و به ذيل عنايت و رأفت او مى آويزد ؛ رأفتى كه هلاك شدگان را مى رهاند و ماتم زدگان را فرديارس است و جهانيان را فرا مى گيرد و اين ، مقام ارجمندى است كه نبايد بنده در پى آن باشد ، جز هنگام اشك ريختن و فراهم آمدن آه و ناله و قرار گرفتن در جايگاه بنده اى ذليل و مشغول شدن به آفريدگار ارجمندش براى برآوردن آمال و روى آوردن به درخواست و خواهش .
مراد از استكانت، با بالا بردن دست ها تا شانه ها، به اين معناست كه دعاكننده ، گويا جنايتكارى است كه به سمت مولايش بُرده مى شود و هَوَسش او را به بند كشيده و اشياى سنگين به پاى او بسته است و با زبان حال، نجوا مى كند كه : اينها دستان من اند كه در پيشگاه تو، به خاطر ستم و جسارتى كه بر تو روا داشته ام، آنها را بسته ام» . ۱