105
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

3 ـ ابو قِرصافه ۱

۱۲۰۷.دلائل النبوّة ، ابو نعيمـ به نقل از ابو قرصافه ، صحابى پيامبر خدا ـ: اسلام آوردن من ، اين گونه بود كه من يتيم بودم و مادرم و خاله ام مرا سرپرستى مى كردند و گرايش من به خاله ام بيشتر بود . چندتايى ميش داشتم كه آنها را مى چرانيدم . خاله ام مُدام به من مى گفت : فرزندم ! از كنار اين مرد ـ يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله ـ رد نشوى ، كه تو را فريب مى دهد و گم راه مى كند . امّا من بيرون مى آمدم و به چراگاه مى رفتم و برّه هايم را رها مى كردم و خود نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفتم . و مدّت ها نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشستم و به سخنان ايشان گوش مى دادم و شبانگاه ، گوسفندانم را با شكم خالى و پستان هاى خشكيده برمى گرداندم.
خاله ام به من گفت : چرا گوسفندانت شيرى در پستان ندارند؟
گفتم : نمى دانم .
روز دوم نيز نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم . ايشان همانند روز اوّل رفتار كرد ؛ امّا اين بار شنيدم كه مى فرمايد : «اى مردم ! هجرت كنيد و به اسلام چنگ زنيد ؛ زيرا تا زمانى كه جهاد هست ، هجرت قطع نمى شود» . من باز ، همانند روز نخست با گوسفندانم باز گشتم.
روز سوم نيز نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و به سخنان ايشان گوش دادم تا آن كه اسلام آوردم و با ايشان بيعت كردم و دست دادم ، و از قضيّه خاله ام و گوسفندانم به ايشان شكايت نمودم.
پيامبر خدا به من فرمود : «گوسفندان را نزد من بياور» . و من آنها را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بردم . ايشان به پشت و پستان هاى آنها دست كشيد و برايشان دعاى بركت كرد و در حال ، فربه و پرشير شدند .
چون گوسفندان را نزد خاله ام بردم ، گفت : پسرم ! اين گونه بچران.
گفتم : خاله! امروز هم در همان جايى چرانيدم كه هر روز مى چراندم ؛ امّا داستانم را به تو مى گويم . و ماجراى خود و داستان رفتنم به نزد پيامبر خدا را برايش گفتم و از رفتار و سخنان ايشان برايش تعريف كردم.

1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۲۵ .


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
104

3 . أبو قِرصافَةَ

۱۲۰۷.دلائل النبوّة لأبي نعيم عن أبي قرصافة صاحب رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ بَدءُ إسلامي أنّي كُنتُ يَتيما بَينَ اُمّي وخالَتي ، وكانَ أكثَرُ مَيلي إلى خالَتي ، وكُنتُ أرعى شُوَيهاتٍ لي ، فَكانَت خالَتي كَثيرا ما تَقولُ لي : يا بُنَيَّ لا تَمُرَّ بِهذَا الرَّجُلِ ـ تَعنِي النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ـ فَيُغوِيَكَ ويُضِلَّكَ ، فَكُنتُ أخرُجُ حَتّى آتِي المَرعى وأترُكُ شُوَيهاتي ، ثُمَّ آتِي النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَلا أزالُ عِندَهُ أسمَعُ مِنهُ ، وأروحُ بِغَنَمي ضُمرا يابِساتِ الضُّروعِ .
فَقالَت لي خالَتي : ما لِغَنَمِكَ يابِساتِ الضُّروعِ ؟ قُلتُ : ما أدري .
ثُمَّ عُدتُ إلَيهِ اليَومَ الثّانِيَ ، فَفَعَلَ كَما فَعَلَ اليَومَ الأَوَّلَ غَيرَ أنّي سَمِعتُهُ يَقولُ : أيُّهَا النّاسُ هاجِروا وتَمَسَّكوا بِالإِسلامِ ؛ فَإِنَّ الهِجرَةَ لا تَنقَطِعُ مادامَ الجِهادُ ، ثُمَّ إنّي رَجَعتُ بِغَنَمي كَما رُحتُ اليَومَ الأَوَّلَ .
ثُمَّ عُدتُ إلَيهِ اليَومَ الثّالِثَ ، فَلَم أزَل عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أسمَعُ مِنهُ حَتّى أسلَمتُ وبايَعتُهُ وصافَحتُهُ بِيَدي ، وشَكَوتُ إلَيهِ أمرَ خالَتي وأمرَ غَنَمي .
فَقالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : جِئني بِالشِّياهِ ، فَجِئتُهُ بِهِنَّ ، فَمَسَحَ ظُهورَهُنَّ وضُروعَهُنَّ ، ودَعا فيهِنَّ بِالبَرَكَةِ فَامتَلَأنَ شَحما ولَبَنا ، فَلَمّا دَخَلتُ عَلى خالَتي بِهِنَّ قالَت : يا بُنَيَّ هكَذا فَارعَ .
قُلتُ : يا خالَةُ ما رَعَيتُ إلاّ حَيثُ كُنتُ أرعى كُلَّ يَومٍ ، ولكِن اُخبِرُكِ بِقِصَّتي ، فَأَخبَرتُها بِالقِصَّةِ وإتيانِي النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، وأخبَرتُها بِسيرَتِهِ وبِكَلامِهِ . ۱

1.دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص ۴۵۳ ح ۳۷۸ ، المعجم الكبير (الأحاديث الطوال) : ج ۲۵ ص ۲۱۲ ح ۱۰ ، كنزالعمّال : ج ۱۳ ص ۶۱۸ ح ۳۷۵۷۸ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 68452
صفحه از 680
پرینت  ارسال به