40 ـ وائل بن حُجر ۱
۱۲۵۱.قصص الأنبياءـ به نقل از وائل بن حُجر ـ: زمانى كه خبر ظهور پيامبر صلى الله عليه و آله به ما رسيد ، من سلطنتى شكوهمند داشتم و مردم از من فرمانبرى داشتند ؛ امّا آن همه را رها كردم و خدا و پيامبر او را برگزيدم و خدمت پيامبر خدا رسيدم . اصحابش به من گفتند كه پيامبر صلى الله عليه و آله سه روز پيش از ورود من ، آمدن مرا به آنان نويد داده و فرموده بود : «وائل بن حُجر ، از سرزمينى دور دست ، از حَضرَموت، از روى علاقه به اسلام ، نزد شما مى آيد . او واپسينِ شاه زادگان است» .
گفتم : اى پيامبر خدا! خبر ظهور شما به ما رسيد و من پادشاه بودم ؛ امّا خداوند بر من منّت نهاد و آن همه را رها كردم و خدا و پيامبرش را ترجيح دادم و به دينش علاقه مند گشتم .
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «راست مى گويى . بار خدايا! به وائل و فرزندانش و فرزندان فرزندانش بركت عطا فرما» .
۱۲۵۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين ، وائل بن حُجر است كه از سرزمينى دور دست، از حضرموت، داوطلبانه و بدون اجبار و به خاطر علاقه اش به خداوند عز و جل و پيامبر او و دين او نزد شما آمده است . او واپسينِ شاه زادگان است. بار خدايا! به وائل بن حجر و فرزندان او و فرزندان فرزندانش بركت بده .
4 / 6
دعاى پيامبر براى امّتش
۱۲۵۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! براى امّت من در بامدادانشان بركت قرار ده .