4 / 15
دعاى پيامبر براى بارش باران
۱۲۸۱.صحيح البخارىـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله ، روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود كه مردى برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! چارپايان هلاك شدند و گوسفندان تلف گشتند . دعا كن كه خدا به ما باران بدهد. پس، پيامبر صلى الله عليه و آله دست به آسمان برداشت و دعا كرد .
۱۲۸۲.صحيح البخارىـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله ، روز جمعه خطبه مى خواند كه مردى برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! دعا كن كه خداوند بر ما باران بباراند .
ناگهان ، آسمان ابرى شد و باران فرو باريد ، چنان كه مردم خود را به زحمت به منازلشان رساندند . باران تا جمعه آينده ادامه داشت . پس ، همان مرد يا يكى ديگر برخاست و گفت : دعا كن كه خداوند ، باران را براى ما بند آورد ، كه آب ، همه جا را برد .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بار خدايا! در اطراف ما بباران ، نه بر ما» . ناگهان ابرها در پيرامون مدينه پراكنده شدند و در خود مدينه ، باران بند آمد .
۱۲۸۳.صحيح البخارىـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود كه مردم برخاستند و فرياد زدند و گفتند : اى پيامبر خدا! باران ، بند آمده و درختان ، زرد شده اند و چارپايان ، از بين رفته اند . دعا كن كه خداوند بر ما باران بباراند .
پيامبر صلى الله عليه و آله دو بار فرمود : «بار خدايا! بر ما باران بباران» . به خدا سوگند ، در آسمان حتّى يك تكّه ابر هم مشاهده نمى شد ؛ امّا ناگهان ابرها پديدار گشتند و فرو باريدند .
پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر به زير آمد و نماز خواند و رفت . باران تا جمعه بعد همچنان مى باريد . چون پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست كه خطبه بخواند ، مردم باز فرياد زدند كه : خانه ها ويران گشتند، و راه ها بسته شدند . دعا كن كه خداوند ، باران را بند آورد .
پيامبر صلى الله عليه و آله تبسّمى كرد و فرمود : «بار خدايا! در اطراف ما بباران ، نه بر ما» . ناگهان ابرها از آسمان مدينه كنار رفتند و در پيرامون آن ، باريدن گرفتند و ديگر يك قطره هم در مدينه نمى باريد . به مدينه نگريستم . ديدم چونان اكليل مى درخشد .