235
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

11 / 5

موسى بن عمر بن بَزيع ۱

۱۳۴۶.عيون أخبار الرضا عليه السلامـ به نقل از موسى بن عمر بن بزيع ـ: من دو كنيز باردار داشتم . نامه اى به امام رضا عليه السلام نوشتم و اين مطلب را به اطّلاع ايشان رسانيدم و از ايشان درخواست كردم كه دعا كند خداوند متعال ، بچّه اى را كه در شكم آن دو است ، پسر قرار دهد و آنها را به من ببخشد.
ايشان مرقوم فرمود : «به خواست خداى متعال ، دعا خواهم كرد». سپس نامه ديگرى به من نوشت كه متن آن چنين بود : «به نام خداوند بخشاينده مهربان. خداوند با رحمت خويش، ما و تو را در دنيا و آخرت ، در نيكوترين عافيت (آسايش) ، نگه بدارد! كارها همه به دست خداوند عز و جل است و او تقديرات خود را ـ آن طور كه دوست دارد ـ در آنها جارى مى سازد. به خواست خداوند متعال ، يك پسر و يك دختر برايت متولّد خواهد شد. نام پسر را محمّد بگذار و نام دختر را فاطمه. إن شاء اللّه ، مبارك باشد!».
همان گونه كه امام عليه السلام فرموده بود ، يك پسر و يك دختر برايم متولّد شد.

11 / 6

يزيد بن اسحاق ۲

۱۳۴۷.رجال الكشّىـ به نقل از يزيد بن اسحاق ـ: يك بار ، برادرم محمّد ـ كه در مسير درست بود ۳ ـ با من به مباحثه پرداخت و چون بحث ميان من و او به درازا كشيد، به وى گفتم : اگر امام تو ، اين منزلتى را كه تو مى گويى، دارد ، از او بخواه كه دعا كند تا من هم به عقيده شما درآيم .
محمّد به من گفت : خدمت [امام] رضا عليه السلام رسيدم و گفتم : قربانت گردم! برادرى دارم كه از من ، مسن تر است و به زنده بودن پدر شما معتقد است و من زياد با او مناظره مى كنم. يكى از روزها به من گفت : از امامت بخواه كه اگر به راستى ، آن منزلتى را كه تو مى گويى ، داراست ، دعا كند تا من نيز به عقيده شما درآيم. و من دوست دارم كه شما برايش دعا كنيد.
امام رضا عليه السلام رو به قبله كرد و مقدارى ذكر گفت. سپس فرمود : «بار خدايا! گوش و چشم و سرتاسر دل او را در اختيار بگير و به حق ، بازَش گردان».
محمّد گفت : ايشان ، اين را در حالى مى گفت كه دست راستش را بلند كرده بود.
چون [برادرم] نزد من آمد و ماجرا را برايم گفت و به خدا سوگند ، طولى نكشيد كه به [عقيده] حق [يعنى امامت امام رضا عليه السلام ] ايمان آوردم .

1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۵۵ .

2.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۵۶ .

3.يعنى محمّد به امامت امام رضا عليه السلام اعتقاد داشت، بر خلاف برادرش يزيد كه واقفى بود.


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
234

11 / 5

موسَى بنُ عُمَرَ بنِ بَزيعٍ

۱۳۴۶.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن موسى بن عمر بن بزيع :كانَ عِندي جارِيَتانِ حامِلَتانِ فَكَتَبتُ إلَى الرِّضا عليه السلام اُعلِمُهُ ذلِكَ ، وأسأَ لُهُ أن يَدعُوَ اللّهَ تَعالى أن يَجعَلَ ما في بُطونِهِما ذَكَرَينِ ، وأن يَهَبَ لي ذلِكَ ، قالَ : فَوَقَّعَ عليه السلام : أفعَلُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى ، ثُمَّ ابتَدَأَني عليه السلام بِكِتابٍ مُفرَدٍ نُسخَتُهُ :
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، عافانَا اللّهُ وإياكَ بِأَحسَنِ عافِيَةٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ بِرَحمَتِهِ ، الاُمورُ بِيَدِ اللّهِ عز و جل ، يُمضي فيها مَقاديرَهُ عَلى ما يُحِبُّ ، يولَدُ لَكَ غُلامٌ وجارِيَةٌ إن شاءَ اللّهُ تَعالى ، فَسَمِّ الغُلامَ مُحَمَّدا وَالجارِيَةَ فاطِمَةَ عَلى بَرَكَةِ اللّهِ تَعالى .
قالَ : فَوُلِدَ لي غُلامٌ وجارِيَةٌ عَلى ما قالَهُ عليه السلام . ۱

11 / 6

يَزيدُ بنُ إسحاقَ

۱۳۴۷.رجال الكشّي عن يزيد بن إسحاق :خاصَمَني مَرَّةً أخي مُحَمَّدٌ وكانَ مُستَوِيا ، قالَ : فَقُلتُ لَهُ لَمّا طالَ الكَلامُ بَيني وبَينَهُ : إن كانَ صاحِبُكَ بِالمَنزِلَةِ الَّتي تَقولُ ، فَاسأَلهُ أن يَدعُوَ اللّهَ لي حَتّى أرجِعَ إلى قَولِكُم .
قالَ : قالَ لي مُحَمَّدٌ : فَدَخَلتُ عَلَى الرِّضا عليه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ إنَّ لي أخا ، وهُوَ أسَنُّ مِنّي ، وهُوَ يَقولُ بِحَياةِ أبيكَ ، وأنَا كَثيرا ما اُناظِرُهُ ، فَقالَ لي يَوما مِنَ الأَيّامِ : سَل صاحِبَكَ إن كانَ بِالمَنزِلَةِ الَّتي ذَكَرتَ أن يَدعُوَ اللّهَ لي حَتّى أصيرَ إلى قَولِكُم ، فَإِنّي اُحِبُّ أن تَدعُوَ اللّهَ لَهُ .
قالَ : فَالتَفَتَ أبُوالحَسَنِ عليه السلام نَحوَ القِبلَةِ ، فَذَكَرَ ما شاءَ اللّهُ أن يُذكَرَ ، ثُمَّ قالَ :
اللّهُمَّ خُذ بِسَمعِهِ وبَصَرِهِ ومَجامِعِ قَلبِهِ ، حَتّى تَرُدَّهُ إلَى الحَقِّ ، قالَ : وكانَ يَقولُ هذا وهُوَ رافِعٌ يَدَهُ اليُمنى .
قالَ : فَلَمّا قَدِمَ أخبَرَني بِما كانَ ، فَوَاللّهِ ما لَبِثتُ إلاّ يَسيرا حَتّى قُلتُ بِالحَقِّ . ۲

1.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۳۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۳۸ ح ۲۳ .

2.رجال الكشّي : ج ۲ ص ۸۶۴ الرّقم ۱۱۲۶ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۴ ص ۳۷۰ نحوه وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج ۴۸ ص ۲۷۳ ح ۳۴ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69581
صفحه از 680
پرینت  ارسال به