12 / 2
محمّد بن سِنان ۱
۱۳۵۲.الغيبة ، طوسىـ به نقل از على بن حسين بن داوود ـ: شنيدم امام جواد عليه السلام از محمّد بن سِنان به نيكى ياد مى كند و مى فرمايد : «خدا از او به سبب خشنودى ام از او خشنود باشد! او هرگز با من و پدرم مخالفتى نكرد» .
۱۳۵۳.رجال الكشّىـ به نقل از محمّد بن مرزبان ، از محمّد بن سِنان ـ: از دردِ چشم به امام رضا عليه السلام شكايت كردم. ايشان كاغذى برداشت و به ابو جعفر (امام جواد) عليه السلام نوشت، و آن كاغذ ، كوچك تر از دستم بود . ۲ نوشته را به خدمتكار داد و به من امر كرد كه با او بروم و فرمود : «[اين موضوع را ]پوشيده بدار» .
ما نزد ابو جعفر عليه السلام رفتيم ، در حالى كه خدمتكارى ، او را بر دوش خود نهاده بود. خدمتكار ، نامه را در حضور ابو جعفر عليه السلام گشود و ابو جعفر عليه السلام شروع به نگريستن در آن كرد و سرش را به طرف آسمان بلند مى كرد و مى فرمود : «اى نجاتبخش!» اين كار را چند بار تكرار كرد و دردِ چشمم برطرف شد و چنان نور گرفت كه هيچ كس چنان تيزبين نيست.
به ابو جعفر عليه السلام گفتم : خدا تو را بزرگ اين امّت گرداند، چنان كه عيسى بن مريم عليه السلام را بزرگ بنى اسرائيل گردانيد!
سپس گفتم : «اى شبيه سرورِ صاحب فُطرُس!» ۳ و باز گشتم .
امام رضا عليه السلام به من فرموده بود كه موضوع را پوشيده بدارم و پيوسته چشمم سالم بود ، تا آن كه قضيّه بهبود يافتن چشمم به وسيله ابو جعفر عليه السلام را فاش ساختم و چشم دردم عود كرد .
1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۵۰ .
2.در رجال الكشّى آمده است : «كمتر از آن چيزى بود كه در ذهنم بود» و ما روايت را بر اساس نقل بحار الأنوار آورديم.
3.مقصود امام حسين عليه السلام است ، و داستان حضرت با فطرس ملك معروف است .