325
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

۱۴۲۰.وقعة صفّينـ به نقل از على بن اقمر ـ: ما عدّه اى نزد معاويه رفتيم و حاجت هايمان را برآورده ساختيم. سپس با خود گفتيم : كاش به مردى بر مى خورديم كه از زمان حيات پيامبر خدا بوده و او را ديده باشد. پس نزد عبد اللّه بن عمر رفتيم و گفتيم : اى صحابى پيامبر خدا! از آنچه مشاهده كرده اى و ديده اى ، براى ما حديث كن .
او گفت : اين (يعنى معاويه) ، مرا احضار كرد و گفت : اگر به من خبر برسد كه تو حديث مى گويى ، گردنت را خواهم زد.
من در برابرش زانو زدم و گفتم : دوست دارم تيزترين تيغى كه در سپاه توست ، بر گردن من فرود آيد .
او گفت : به خدا سوگند ، من سرِ آن ندارم كه با تو بجنگم يا تو را بكُشم .
[با اين حال] به خدا سوگند ، هيچ چيز مانع من نمى شود كه آنچه را از پيامبر خدا درباره او شنيده ام ، براى شما باز گويم . من خود ديدم كه پيامبر خدا ، در پىِ او ـ كه كاتب ايشان بود ـ فرستاد، و فرستاده باز آمد و گفت : او مشغول خوردن غذاست .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند ، شكمش را سير نكند!». پس آيا هرگز او را سير مى بينيد؟
روزى نيز پيامبر صلى الله عليه و آله از درّه اى خارج شد . ابو سفيان را ديد كه سوار است و معاويه و برادرش، يكى مَركبش را از جلو مى كشد و ديگرى از پس مى رانَد. چون پيامبر خدا آنها را ديد ، گفت : «بار خدايا! جلودار و مَركب ران و سواره را لعنت كن» .
ما گفتيم : تو خود از پيامبر خدا شنيدى؟
گفت : آرى . دو گوشم كَر و دو چشم كور باد ، اگر خلاف گفته باشم .

۱۴۲۱.امام حسن عليه السلامـ در احتجاجش با معاويه ـ: شما را به خدا سوگند ، آيا مى دانيد كه آنچه مى گويم ، راست است؟ تو ـ اى معاويه ـ در روز احزاب ، مَركب پدرت را كه بر اشترى سرخ موى سوار بود ، مى راندى و اين برادرت كه نشسته است ، آن را مى كشيد، و پيامبرِ خدا ، جلودار و سوار و مَركب ران را لعنت كرد . آن سوار ، پدرِ تو بود، و تو ـ اى چشم آبى ـ ، آن مَركب ران، و اين برادرت كه نشسته است، آن جلودار .


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
324

۱۴۲۰.وقعة صفّين عن عليّ بن الأقمر :وَفَدنا عَلى مُعاوِيَةَ وقَضَينا حَوائِجَنا ، ثُمَّ قُلنا : لَو مَرَرنا بِرَجُلٍ قَد شَهِدَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعايَنَهُ ، فَأَتَينا عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ فَقُلنا : يا صاحِبَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، حَدِّثنا ما شَهِدتَ ورَأَيتَ .
قالَ : إنَّ هذا أرسَلَ إلَيَّ ـ يَعني مُعاوِيَةَ ـ فَقالَ : لَئِن بَلَغَني أنَّكَ تُحَدِّثُ لأََضرِبَنَّ عُنُقَكَ ، فَجَثَوتُ عَلى رُكبَتَيَّ بَينَ يَدَيهِ ، ثُمَّ قُلتُ : وَدِدتُ أنَّ أحَدَّ سَيفٍ في جُندِكَ عَلى عُنُقي . فَقالَ : وَاللّهِ ما كُنتُ لاُِقاتِلَكَ ولا أقتُلَكَ .
وَايمُ اللّهِ ما يَمنَعُني أن اُحَدِّثَكُم ما سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ فيهِ ؛ رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أرسَلَ إلَيهِ يَدعوهُ ـ وكانَ يَكتُبُ بَينَ يَدَيهِ ـ فَجاءَ الرَّسولُ فَقالَ : هُوَ يَأكُلُ ، فَقالَ : لا أشبَعَ اللّهُ بَطنَهُ ! فَهَل تَرَونَهُ يَشبَعُ ؟
قالَ : وخَرَجَ مِن فَجٍّ فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ إلى أبي سُفيانَ وهُوَ راكِبٌ ومُعاوِيَةُ ، وأخوهُ ، أحَدُهُما قائِدٌ وَالآخَرُ سائِقٌ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اللّهُمَّ العَنِ القائِدَ وَالسّائِقَ وَالرّاكِبَ .
قُلنا : أنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ قالَ : نَعَم ، وإلاّ فَصَمَّتا اُذُنايَ ، كَما عَمِيَتا عَينايَ . ۱

۱۴۲۱.الإمام الحسن عليه السلامـ فِي احتِجاجِهِ عَلى مُعاوِيَةَ ـ: أنشُدُكُم بِاللّهِ هَل تَعلَمونَ أنَّ ما أقولُ حَقّا ، إنَّكَ يا مُعاوِيَةُ كُنتَ تَسوقُ بِأَبيكَ عَلى جَمَلٍ أحمَرَ ويَقودُهُ أخوكَ هذَا القاعِدُ وهذا يَومُ الأَحزابِ ، فَلَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله القائِدَ وَالرّاكِبَ وَالسّائِقَ ، فَكانَ أبوكَ الرّاكِبَ ، وأنتَ يا أزرَقُ السّائِقَ ، وأخوكَ هذَا القاعِدُ القائِدَ ؟ ۲

1.وقعة صفّين : ص ۲۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۹۰ ح ۴۷۲ و ۴۷۳ وراجع الخصال : ص ۱۹۱ ح ۲۶۴ وشرح الأخبار : ج ۲ ص ۱۴۷ ح ۴۴۷ وتاريخ الطبري : ج ۱۰ ص ۵۸ .

2.الإحتجاج : ج ۲ ص ۲۹ ح ۱۵۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۷۷ ح ۱ وراجع تذكرة الخواصّ : ص ۲۰۱ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 84204
صفحه از 680
پرینت  ارسال به