371
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

۱۴۷۵.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو وائل شقيق بن سلمه ـ: على عليه السلام روى منبر گفت : «هر مردى شنيده كه پيامبر خدا در روز غدير خم مى گفت : بار خدايا! دوستى كن با كسى كه با او دوستى كند و دشمنى كن با كسى كه با او دشمنى كند ، او را به خدا سوگند مى دهم كه برخيزد و گواهى دهد.
اَنَس بن مالك و بَراء بن عازب و جَرير بن عبد اللّه ، پاى منبر نشسته بودند. امام عليه السلام سخنش را تكرار كرد ؛ امّا كسى پاسخش را نداد.
پس گفت : «بار خدايا! هر كس اين شهادت را مى داند و كتمان مى كند ، او را از دنيا مَبَر تا آن كه در او علامتى پديد سازى كه بدان ، شناخته شود».
انس ، پيسى گرفت و براء ، كور شد، و جرير ، بعد از آن كه هجرت كرده بود ، دوباره باديه نشينى گُزيد و به سُرات ۱ رفت و در خانه مادرى اش در آن جا مرد .

۱۴۷۶.الخصالـ به نقل از جابر انصارى ـ: على بن ابى طالب عليه السلام براى ما به ايراد خطبه پرداخت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود : «اى مردم! در پاى اين منبرِ شما ، چهار دسته از ياران محمّد صلى الله عليه و آله نشسته اند، از جمله اَنَس بن مالك، بَراء بن عازِب، اشعث بن قيس كِنْدى و خالد بن يزيد بَجَلى» .
سپس رو به اَنَس كرد و فرمود : «اى انس! اگر شنيده باشى كه پيامبر خدا مى فرمايد : هر كه من مولاى اويم ، اين على ، مولاى اوست و امروز به اين ولايت من ، شهادت ندهى ، خداوند ، تو را از دنيا نبَرَد تا به مرض پيسى دچار گردانَد كه عمامه ، آن را نپوشانَد !
و تو ـ اى اشعث ـ ، اگر شنيده باشى كه پيامبر خدا مى فرمايد : هر كه من ، مولاى اويم ، اين على مولاى اوست و امروز به اين ولايت من شهادت ندهى ، خداوند ، تو را از دنيا نبَرَد تا دو ديده ات را بگيرد !
و تو ـ اى خالد بن يزيد ـ ، اگر شنيده باشى كه پيامبر خدا مى فرمايد : هر كه من مولاى اويم ، اين على مولاى اوست. بار خدايا! با دوست او دوست باش و با دشمن او دشمن و امروز به ولايت من شهادت ندهى ، خداوند ، تو را جز به مرگ جاهلى نميراند !
و تو اى بَراء بن عازب! اگر شنيده باشى كه پيامبر خدا مى فرمايد : هر كه من مولاى اويم ، اين على مولاى اوست. بار خدايا! با دوست او دوست باش و با دشمنش دشمن و امروز به اين ولايت من شهادت ندهى ، خداوند ، تو را نميرانَد ، مگر در همان جايى كه از آن مهاجرت كردى!» .
به خدا سوگند ، انس بن مالك را ديدم . دچار چنان پيسى اى شده بود كه سعى مى كرد با دستارش آن را بپوشاند؛ امّا دستار ، آن را نمى پوشانْد . اشعث بن قيس را ديدم كه هر دو چشمش را از دست داده بود و مى گفت : سپاس، خداى را كه امير مؤمنان على بن ابى طالب، مرا به كور شدن در دنيا نفرين كرد و به عذاب در آخرت ، نفرينم نكرد كه عذاب شوم . خالد بن يزيد هم وقتى مُرد و خانواده اش خواستند او را دفن كنند ، در همان خانه اش برايش گورى كَنْدند و به خاكش سپردند . كِنْديان كه اين [خبر] را شنيدند ، اسب و شتر آوردند و آنها را بر درِ خانه او پِى كردند و بدين ترتيب، خالد به مرگ جاهلى مُرد.
براء بن عازب را هم معاويه حاكم يمن كرد و او در همان جا كه از آن مهاجرت كرده بود، از دنيا رفت .

1.اصمعى مى گويد : سرات ، كوهى است كه از طائف تا ارمنستان امتداد دارد. در كتاب الحازمى آمده است : سرات ، رشته كوه و زمينى وسيعى است ميان تهامه و يمن . در بحار الأنوار ، «شُرات» آمده است كه طبق توضيح مجلسى : كوه بلندى در سمت چپ عَسفان است و داراى گردنه اى است كه از عسفان به ناحيه حجاز مى رسد .


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
370

۱۴۷۵.أنساب الأشراف عن أبي وائل شقيق بن سلمة :قالَ عَلِيٌّ عليه السلام عَلَى المِنبَرِ : نَشَدتُ اللّهَ رَجُلاً سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ يَومَ غَديرِ خُمٍّ : «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، إلاّ قامَ فَشَهِدَ ـ وتَحتَ المِنبَرِ أنَسُ بنُ مالِكٍ ، وَالبَراءُ بنُ عازِبٍ ، وجَريُر بنُ عَبدِ اللّهِ ـ فَأَعادَها فَلَم يُجِبهُ أحَدٌ .
فَقالَ : اللّهُمَّ مَن كَتَمَ هذِهِ الشَّهادَةَ وهُوَ يَعرِفُها ، فَلا تُخرِجهُ مِنَ الدُّنيا حَتّى تَجعَلَ بِهِ آيَةً يُعرَفُ بِها .
قالَ: فَبَرِصَ أنَسٌ، وعَمِيَ البَراءُ، ورَجَعَ جَريرٌ أعرابِيّا بَعدَ هِجرَتِهِ، فَأَتَى السَّراةَ ۱ فَماتَ في بَيتِ اُمِّهِ بِالسَّراةِ . ۲

۱۴۷۶.الخصال عن جابر الأنصاري :خَطَبَنا عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ قُدّامَ مِنبَرِكُم هذا أربَعَةُ رَهطٍ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، مِنهُم أنَسُ ابنُ مالِكٍ ، وَالبَراءُ بنُ عازِبٍ ، وَالأَشعَثُ بنُ قَيسٍ الكِندِيُّ ، وخالِدُ بنُ يزَيدَ البَجَلِيُّ .
ثُمَّ أقبَلَ عَلى أنَسٍ فَقالَ : يا أنَسُ ، إن كُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِيَ اليَومَ بِالوِلايَةِ فَلا أماتَكَ اللّهُ حَتّى يَبتَلِيَكَ بِبَرَصٍ لا تُغَطّيهِ العِمامَةُ .
وأمّا أنتَ يا أشعَثُ ، فَإِن كُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِيَ اليَومَ بِالوِلايَةِ ، فَلا أماتَكَ اللّهُ حَتّى يَذهَبَ بِكَريمَتَيكَ .
وأمّا أنتَ يا خالِدَ بنَ يَزيدَ ، فَإِن كُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِيَ اليَومَ بِالوِلايَةِ ، فَلا أماتَكَ اللّهُ إلاّ ميتَةً جاهِلِيَّةً .
وأمّا أنتَ يا بَراءَ بنَ عازِبٍ ، فَإِن كُنتَ سَمِعتَ رسَولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِيَ اليَومَ بِالوِلايَةِ ، فَلا أماتَكَ اللّهُ إلاّ حَيثُ هاجَرتَ مِنهُ .
قالَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيُّ: وَاللّهِ لَقَد رَأَيتُ أنَسَ بنَ مالِكٍ وقَدِ ابتُلِيَ بِبَرَصٍ يُغَطّيهِ بِالعِمامَةِ فَما تَستُرُهُ . ولَقَد رَأَيتُ الأَشعَثَ بنَ قَيسٍ وقَد ذَهَبَت كَريمَتاهُ وهُوَ يَقولُ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ دُعاءَ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عَلَيَّ بِالعَمى فِي الدُّنيا ولَم يَدعُ عَلَيَّ بِالعَذابِ فِي الآخِرَةِ فَاُعَذَّبَ . وأمّا خالِدُ بنُ يَزيدَ فَإِنَّهُ ماتَ فَأَرادَ أهلُهُ أن يَدفِنوهُ وحُفِرَ لَهُ في مَنزِلِهِ فَدُفِنَ ، فَسَمِعَت بِذلِكَ كِندَةُ فَجاءَت بِالخَيلِ وَالإِبِلِ فَعَقَرَتها عَلى بابِ مَنزِلِهِ فَماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً . وأمَّا البَراءُ بنُ عازِبٍ فَإِنَّهُ وَلاّهُ مُعاوِيَةُ اليَمَنَ فَماتَ بِها ، ومِنها كانَ هاجَرَ . ۳

1.قال الأصمعي : السراة : الجبل الذي فيه طرف الطائف إلى بلاد أرمينية . وفي كتاب الحازمي : السراة : الجبال والأرض الحاجزة بين تهامة واليمن ولهاسعة (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۰۴) . وفي بحار الأنوار : «الشراة» . والشَّراة جبل شامخ عن يسار عسفان وبه عقبة تذهب إلى ناحية الحجاز لمن سلك عسفان مرتفعة جدّا (معجم البلدان : ج ۳ ص ۳۳۱) .

2.أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۸۶ ، بحار الأنوار : ج ۳۷ ص ۱۹۷ ح ۸۱ .

3.الخصال : ص ۲۱۹ ح ۴۴ ، الأمالي للصدوق : ص ۱۸۴ ح ۱۹۰ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۷۹ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۲۰۶ ح ۲۳ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 84627
صفحه از 680
پرینت  ارسال به