9 / 7
مالك بن حَوزَه (ابن حُوَيزه) ۱
۱۵۵۳.المُصنَّف ، ابن ابى شيبةـ به نقل از وائل بن علقمه (كه شاهد حسين عليه السلام در كربلا بود) ـ: مردى آمد و گفت : آيا حسين در ميان شماست؟
حسين عليه السلام فرمود : «تو كيستى؟».
مرد گفت : بشارتت باد به آتش!
حسين عليه السلام فرمود : «نه، كه به پروردگارى آمرزنده و مهربان و مُطاع» .
حسين عليه السلام فرمود : «تو كيستى؟».
گفت : من پسر حُوَيزه ام .
حسين عليه السلام گفت : «بار خدايا! او را در آتش بيفكن» .
همين كه رفت ، اسبش رميد و پا در ركاب ، واژگون گشت و تكّه تكّه شد و جز پايش كه هنوز در ركاب بود ، چيزى از او باقى نمانْد .
۱۵۵۴.الفتوح :مردى از اردوگاه عمر بن سعد، به نام مالك بن حَوزَه، سوار بر اسبش آمد و كنار خندق ايستاد و فرياد مى زد : بشارت باد تو را ـ اى حسين ـ كه آتش ، تو را در دنيا، پيش از آخرت، مى سوزانَد .
حسين عليه السلام فرمود : «دروغ مى گويى» اى دشمن خدا! من بر پروردگارى مهربان و شفاعت كننده اى كه شفاعتش پذيرفته مى شود، يعنى جدّم پيامبر خدا، وارد مى شوم» .
سپس فرمود : «اين مرد كيست؟».
گفتند : مالك بن حَوزه است .
گفت : «بار خدايا! او را در آتش بيفكن و سوزشِ آن را، پيش از آن كه ره سپار آخرت شود، در همين دنيا به او بچشان» .
بى درنگ ، اسب ، او را بر زمين كوفت و در آتشش افكند و سوخت . حسين عليه السلام براى خدا به زمين افتاد و سجده طاعت گزارد . سپس سر برداشت و فرمود : «عجب دعايى! چه زود اجابت شد!» .