۱۵۸۰.امام كاظم عليه السلام :مردى نزد [پدرم] جعفر بن محمّد صادق عليه السلام آمد و گفت : خودت را نجات بده ؛ زيرا فلانى پسر فلانى ، در نزد منصور ، از تو سعايت كرده و گفته است كه تو براى خود ، از مردم ، بيعت مى گيرى تا بر آنان (حكومتيان) بشورى .
[امام عليه السلام ] تبسّمى كرد و فرمود : «اى ابا عبداللّه ! مترس ؛ چرا كه هر گاه خداوند بخواهد فضيلتِ كتمان شده يا انكار شده اى را آشكار كند ، يك نفر بدخواه سركش را برمى انگيزد كه آن فضيلت را تكان دهد تا آشكارش سازد . با من بنشين تا براى احضارم بيايند و با هم به آن جا برويم تا شاهد جريان قدرت خداوند باشى ؛ قدرتى كه هيچ چيز نمى تواند آن را از مؤمن بگرداند» .
فرستاده اى [از طرف منصور] آمد و گفت : امير المؤمنين ، تو را مى طلبد .
امام صادق عليه السلام رفت و بر منصور ـ كه آكنده از خشم و كين بود ـ وارد شد . منصور به امام عليه السلام گفت : تو براى خودت از مسلمانان بيعت مى ستانى و مى خواهى وحدت آنان را پراكنده سازى و در نابودى شان بكوشى و آنان را به جان هم بيندازى ؟
امام صادق عليه السلام فرمود : «من هيچ يك از اين كارها را نكرده ام» .
منصور گفت : اين فلان كس مى گويد كه تو اين كار را كرده اى و او خود ، يكى از كسانى است كه خواسته اى به تو بپيوندد .
[امام عليه السلام ] فرمود : «او دروغ مى گويد» .
منصور گفت : من او را سوگند مى دهم . اگر سوگند ياد كرد ، شرّ تو را از سرم كم مى كنم .
امام صادق عليه السلام فرمود : «اگر سوگند دروغ ياد كند ، به كيفر گناهش مى رسد» .
منصور به حاجبش گفت : اين مرد را درباره آنچه درباره اين ـ يعنى امام صادق عليه السلام ـ گفته است ، سوگند بده .
حاجب به او گفت : بگو : سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست . و او را سوگندهاى شديد داد .
امام صادق عليه السلام فرمود : «اين گونه ، سوگندش مده ؛ زيرا شنيدم پدرم از قول جدّم پيامبر خدا ، مى گويد كه فرمود : كسانى از مردم هستند كه سوگند دروغ مى خورند و در سوگندشان از خدا به بزرگى ياد مى كنند و او را به صفات نيكش وصف مى كنند و اين تعظيم خداوند ، گناه دروغ و سوگند او را محو مى كند و در نتيجه ، بلا از او به تأخير مى افتد . اجازه بده او را به سوگندى قسم دهم كه پدرم آن را از جدّم از پيامبر خدا برايم حديث كرد كه هر سوگند خورنده اى [به دروغ ، ]بِدان سوگند خورد ، به كيفر گناهش مى رسد» .
منصور گفت : بسيار خوب ! خودت او را سوگند بده ، اى جعفر !
امام صادق عليه السلام به آن مرد فرمود : «بگو : اگر به تو دروغ بسته باشم ، از نيرو و توان خداوند ، بيزار باشم و به نيرو و توان خودم پناه برده باشم» .
مرد ، اين را گفت .
امام صادق عليه السلام فرمود : «بار خدايا! اگر دروغ مى گويد ، او را بميران» .
هنوز سخن امام عليه السلام تمام نشده بود كه آن مرد ، افتاد و مُرد و جنازه اش را برداشتند و بردند .