473
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

۱۵۸۴.رجال الكشّىـ به نقل از عثمان بن عيسى كِلابى ـ: امام صادق و امام كاظم عليهماالسلاماو را نفرين مى كردند و از خدا مى خواستند كه حرارت آهن را به وى بچشاند ، و خداوند ، حرارت آهن را به او ، پس از آن كه به انواع شكنجه ها شكنجه شد ، چشانيد .

13 / 4

موسى بن مهدى ۱

۱۵۸۵.الأمالى ، صدوقـ به نقل از على بن يَقْطين ـ: به موسى بن جعفر عليه السلام در حالى كه جمعى از خانواده اش نزد ايشان بودند ، خبر رسيد كه موسى بن مهدى ۲ درباره ايشان چه تصميمى گرفته است . امام عليه السلام به جمع حاضر فرمود : «نظر شما چيست ؟».
گفتند : نظر ما ، آن است كه از اين آدم ، دورى كنى و خود را از او مخفى سازى ؛ چرا كه [جان تو] از شرّ او ايمن نيست .
امام كاظم عليه السلام لبخندى زد و فرمود :

«سخينه۳گمان برد كه بر خداوندگارش چيره مى شودليك ، آن كه با چيره شونده در اُفتد ، مغلوب مى شود».
سپس دستش را به سوى آسمان برداشت و فرمود : «معبود من! چه بسيار دشمنى كه تيغه كاردش را برايم تيز كرد و تيزى نيزه اش را برايم سوهان كشيد و زهرهاى كُشنده اش را برايم به هم آميخت و چشم ديده بانى اش از من نخفت ۴ ، و چون تو ناتوانىِ مرا در تحمّل مصائب و عجز مرا در برابر بلاهاى سهمگين ديدى ، به توش و توان خودت ، و نه توش و توان من ، آنها را از من بگرداندى و او (دشمنم) را ، نارسيده به آرزويش در دنيا و دور گشته از اميدش به آخرت ، در همان چاهى افكندى كه براى من كنده بود . پس ، تو را سپاس بر اين [لطف] به اندازه سزامندى ات .
سَرورم ! اى خداوند ! پس به عزّتت او را مجازات كن و به قدرتت خوارش گردان و او را به كارهاى خودش سرگرم فرما و در مقابل دشمنش ناتوان ساز . بار خدايا! مرا بر او نصرت بخش ، نصرتى نقد تا دلم خنك شود و حقّم در كار او ادا گردد و دعاى مرا ـ اى خداوند ـ به اجابت ، قرين فرما و شِكوه ام را به دگرگونى ، به سامان آر ۵ و به زودى ، آنچه را به ستمكاران وعده داده اى ، به او بنمايان و آنچه را هم درباره اجابت [دعاى] درماندگان وعده دادى ، به من بنمايان ، كه به راستى ، تو صاحب لطف بزرگ و محبّت بزرگوارانه اى» .
سپس آن جمع ، پراكنده شدند و ديگر گرد هم نيامدند ، مگر براى خواندن نامه اى كه درباره خبر مرگ موسى بن مهدى رسيده بود .

1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۸۷ .

2.برادر هارون الرشيد .

3.سَخينه ، به نوعى كاچىِ رقيق گفته مى شود كه قريش ، علاقه فراوانى به خوردن آن داشتند و لقب كنايىِ قريش است كه براى ملامت ياد مى شده است (لسان العرب : ج ۶ ص ۲۰۷) . اين بيت ، از ابياتى است كه كعب بن مالك انصارى در جنگ خندق در پاسخ به ابيات عبد اللّه بن زَبعَراى سهمى گفت .

4.يعنى لحظه اى از توطئه عليه من باز نَايستاد .

5.يعنى او را از ميان بردار و مرا از اين ناراحتى برهان .


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
472

۱۵۸۴.رجال الكشّي عن عثمان بن عيسى الكلابي :قَد كانَ أبو عَبدِ اللّهِ وأبُو الحَسَنِ عليهماالسلاميَدعُوانِ اللّهَ عَلَيهِ ويَسأَلانِهِ أن يُذيقَهُ حَرَّ الحَديدِ ، فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَديدِ بَعدَ أن عُذِّبَ بِأَنواعِ العَذابِ . ۱

13 / 4

موسَى بنُ المَهدِيِّ

۱۵۸۵.الأمالي للصدوق عن عليّ بن يقطين :رُفِعَ الخَبَرُ إلى موسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام ، وعِندَهُ جَماعَةٌ مِن أهلِ بَيتِهِ ، بِما عَزَمَ عَلَيهِ موسَى بنُ المَهدِيِّ في أمرِهِ ، فَقالَ لِأَهلِ بَيتِهِ : ما تُشيرونَ ؟ قالوا : نَرى أن تَتَباعَدَ عَن هذَا الرَّجُلِ ، وأن تُغَيِّبَ شَخصَكَ مِنهُ ، فَإِنَّهُ لا يُؤمَنُ شَرُّهُ ، فَتَبَسَّمَ أبُوالحَسَنِ عليه السلام ثُمَّ قالَ :

زَعَمَت سَخِينَةُ أن سَتَغلِبُ رَبَّهاولَيُغلَبَنَّ مُغالِبُ الغَلاّبِ .
ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ إلَى السَّماءِ فَقالَ : إلهي كَم مِن عَدُوٍّ شَحَذَ لي ظُبَةَ مُديَتِهِ ۲ ، وأرهَفَ ۳ لي سِنانَ حَدِّهِ ، ودافَ لي قَواتِلَ سُمومِهِ ، ولَم تَنَم عَنّي عَينُ حِراسَتِهِ ، فَلَمّا رَأَيتَ ضَعفي عَنِ احتِمالِ الفَوادِحِ ، وعَجزي عَن مُلِمّاتِ الجَوائِحِ ۴ ، صَرَفتَ ذلِكَ عَنّي بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ ، لا بِحَولي ولا بِقُوَّتي ، فَأَلقَيتَهُ فِي الحَفيرِ الَّذِي احتَفَرَهُ لي خائِبا مِمّا أمَّلَهُ في دُنياهُ ، مُتَباعِدا مِمّا رَجاهُ في آخِرَتِهِ ، فَلَكَ الحَمدُ عَلى ذلِكَ قَدرَ استِحقاقِكَ سَيِّدِي . اللّهُمَّ فَخُذهُ بِعِزَّتِكَ ، وَافلُل حَدَّهُ عَنّي بِقُدرَتِكَ ، وَاجعَل لَهُ شُغُلاً فيما يَليهِ ، وعَجزا عَمَّن يُناويهِ ۵ ، اللّهُمَّ وأعدِني عَلَيهِ عَدوى حاضِرَةً تَكونُ مِن غَيظي شِفاءً ، ومِن حَقّي عَلَيهِ وَفاءً ، وصِلِ اللّهُمَّ دُعائي بِالإِجابَةِ ، وَانظِم شَكاتي بِالتَّغييرِ ، وعَرِّفهُ عَمّا قَليلٍ ما وَعَدتَ الظّالِمينَ ، وعَرِّفني ما وَعَدتَ في إجابَةِ المُضطَرّينَ ، إنَّكَ ذوالفَضلِ العَظيمِ وَالمَنِّ الكَريمِ .
قالَ : ثُمَّ تَفَرَّقَ القَومُ ، فَمَا اجتَمَعوا إلاّ لِقِراءَةِ الكِتابِ الوارِدِ بِمَوتِ موسَى بنِ المَهدِيِّ . ۶

1.رجال الكشّي : ج ۲ ص ۷۷۷ الرّقم ۹۰۷ ، بحار الأنوار : ج ۲۵ ص ۳۱۱ ح ۷۶ .

2.شحذَ السكّين : أحَدّها . والظُّبَة : حدُّ السيف . والمدية : الشَّفرة (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۳۵۴ «شحذ» وج ۴ ص ۳۵۸ «ظبب» و ۳۸۹ «مدى») .

3.أرهفت سيفي : أي رققته (لسان العرب : ج ۹ ص ۱۲۸ «رهف») .

4.الجائحة : وهي الآفَةُ التي تُهلك الثِّمار والأموال وتَسْتَأْصِلُها ، وكلُّ مصيبةٍ عظيمةٍ وفتنَةٍ مبيرة : جائحة ، والجمع جوائح (النهاية : ج ۱ ص ۳۱۱ «جوح») .

5.ناواه : أي عاداه ، وأصله الهمز (الصحاح : ج ۶ ص ۲۵۱۷ «نوى») .

6.الأمالي للصدوق : ص ۴۵۹ ح ۶۱۲ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۷۹ ح ۷ ، الأمالي للطوسي : ص ۴۲۱ ح ۹۴۴ ، مُهج الدعوات : ص ۴۳ ، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۴۰ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۸ ص ۲۱۷ ح ۱۷ و ج ۹۵ ص ۲۰۹ ح ۱ وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج ۴ ص ۳۰۷ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69653
صفحه از 680
پرینت  ارسال به