507
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

باب هجدهم : كسانى كه امام مهدى ، آنان را نفرين كرد

18 / 1

احمد بن هلال ۱

۱۶۰۸.رجال الكشّىـ به نقل از ابو حامد احمد بن ابراهيم مَراغى ـ: نسخه اى از آنچه در لعن ابن هلال صادر شده بود ، به قاسم بن علاء رسيد . در آغاز آن ، [امام مهدى عليه السلام ] به كارپردازانش در عراق ، نوشته بود : «از اين صوفى رياكار ، بر حذر باشيد» .
احمد بن هلال ، كسى بود كه پنجاه و چهار مرتبه حج گزارده و بيست بارِ آن را با پاى پياده رفته بود .
يارانِ راوىِ ما در عراق ـ كه او را ملاقات كرده و از وى حديث ، نوشته بودند ـ آنچه را در نكوهش ابن هلال وارد شد ، منكِر شدند و قاسم بن علاء را وادار ساختند تا درباره او تجديد نظر كند .
دوباره نوشته اى [به وسيله امام عليه السلام ] برايش صادر شد : «فرمان [و نظر ما] درباره ابن هلالِ رياكار ـ كه خدايش رحمت مكناد ـ همان است كه خود مى دانى [و برايت فرستاديم] . او ـ كه خدا گناهش را نيامرزد و از لغزشش در نگذرد ـ بدون اجازه و رضايت ما ، همواره در كار ما دخالت مى كند ، خودرأيى مى كند ، از [پرداخت ]ديون ما خوددارى مى كند و از دستورهاى ما ، هر كدام را كه به دلخواه و خواستش هست ، اجرا مى كند . خداوند ، او را به سبب اين اعمالش ، در آتش دوزخ افكنْد . ما او را تحمّل كرديم تا آن كه خداوند ، به واسطه دعاى ما ، عمرش را كوتاه كرد .
ما ماهيّت او را ـ كه خدايش رحمت مكناد ـ در همان زمان حياتش ، به گروهى از دوستدارانمان شناسانديم و به آنان دستور داديم كه اين را به دوستان خاصّمان نيز برسانند . ما از ابن هلال ـ كه خدايش رحمت مكناد ـ و از كسانى كه از او بيزارى نمى جويند ، به درگاه خداوند ، بيزارى مى جوئيم .
آنچه را درباره اين فاجر به اطّلاع تو رسانديم ، به آگاهىِ اسحاقى ـ كه خداوند ، او و خانواده اش را به سلامت دارد ـ و به آگاهى هر كس از همشهريان و غير همشهريانش كه درباره او از تو پرسيده و مى پرسد ، و به هر كس كه بايسته است از اين موضوعْ آگاه باشد ، برسان ؛ زيرا هيچ يك از دوستان ما براى تشكيك در آنچه معتمدانِ ما از جانب ما به آنها ابلاغ مى كنند ، عذرى ندارند . مى دانند كه ما راز خود را با آنان در ميان مى گذاريم و آن را از طريق آنان به آنها مى رسانيم ، و خاطر ما ، از اين بابت ، مطمئن است ، إن شاء اللّه تعالى» .
با اين حال ، عدّه اى همچنان بر انكار آنچه درباره ابن هلال صادر شده بود ، پاى فشردند و از قاسم بن علاء خواستند كه درباره او تجديد نظر شود . باز ، اين نوشته صادر شد : «خدايش ارج ننهد! اين مرد ، دعا نكرد كه پروردگارش دل او را پس از هدايت كردن ، گم راه و منحرف نگرداند و نعمتى ۲ را كه به او داد ، در دلش جايگير سازد و آن را عاريتى قرار ندهد . شما از جايگاهى كه دهقان ۳ ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ داشت و از خدمت گزارى و دوستى طولانى مدّت او آگاهيد ؛ امّا چون دست به آن كارها زد ، خداوند ، كفر را جايگزين ايمانش ساخت و زود ، او را مجازات كرد و مهلتش نداد . سپاس ، خداوند را كه بى انباز است ، و درود و سلام خدا بر محمّد و خاندان او باد!» .

1.ر .ك : ص ۵۶۰ .

2.مقصود ، نعمت ايمان است .

3.او ، همان عروة بن يحيى بغدادى است كه شرح حال وى گذشت .


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
506

البابُ الثّامِنَ عَشَرَ : من دعا عليه الإمام المهديّ

18 / 1

أحمَدُ بنُ هِلالٍ

۱۶۰۸.رجال الكشّي عن أبي حامد أحمد بن إبراهيم المراغي :وَرَدَ عَلَى القاسِمِ بنِ العَلاءِ نُسخَةُ ما خَرَجَ مِن لَعنِ ابنِ هِلالٍ، وكانَ ابتِداءُ ذلِكَ أن كَتَبَ عليه السلام إلى قُوّامِهِ ۱ بِالعِراقِ : «اِحذَرُوا الصّوفِيَّ المُتَصَنِّعَ» .
قالَ : وكانَ مِن شَأنِ أحمَدَ بنِ هِلالٍ أنَّهُ قَد كانَ حَجَّ أربَعا وخَمسينَ حَجَّةً ؛ عِشرونَ مِنها عَلى قَدَمَيهِ .
قالَ : وكانَ رُواةُ أصحابِنا بِالعِراقِ لَقوهُ وكَتَبوا مِنهُ، وأنكَروا ما وَرَدَ في مَذَمَّتِهِ، فَحَمَلُوا القاسِمَ بنَ العَلاءِ عَلى أن يُراجِعَ في أمرِهِ ، فَخَرَجَ إلَيهِ :
«قَد كانَ أمرُنا نَفَذَ إلَيكَ فِي المُتَصَنِّعِ ابنِ هِلالٍ ـ لا رَحِمَهُ اللّهُ ـ بِما قَد عَلِمتَ ، لَم يَزَل ـ لا غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذَنبَهُ ولا أقالَهُ عَثرَتَهُ ـ يُداخِلُ في أمرِنا بِلا إذنٍ مِنّا ولا رِضىً، يَستَبِدُّ بِرَأيِهِ، فَيَتَحامى مِن دُيونِنا، لا يُمضي مِن أمرِنا إلاّ بِما يَهواهُ ويُريدُ، أرداهُ اللّهُ بِذلِكَ في نارِ جَهَنَّمَ، فَصَبَرنا عَلَيهِ حَتّى بَتَرَ ۲ اللّهُ بِدَعوَتِنا عُمُرَهُ .
وكُنّا قَد عَرَّفَنا خَبَرَهُ قَوما مِن مَوالينا في أيّامِهِ لا رَحِمَهُ اللّهُ ، وأمَرناهُم بِإِلقاءِ ذلِكَ إلَى الخاصِّ ۳ مِن مَوالينا، ونَحنُ نَبرَأُ إلَى اللّهِ مِنِ ابنِ هِلالٍ لا رَحِمَهُ اللّهُ، ومِمَّن لا يَبرَأُ مِنهُ.
وأعلِمِ الإِسحاقِيَّ ـ سَلَّمَهُ اللّهُ وأهلَ بَيتِهِ ـ مِمّا أعلَمناكَ مِن حالِ هذَا الفاجِرِ، وجَميعَ مَن كانَ سَأَلَكَ ويَسأَ لُكَ عَنهُ مِن أهلِ بَلَدِهِ وَالخارِجينَ، ومَن كانَ يَستَحِقُّ أن يَطَّلِعَ عَلى ذلِكَ، فَإِنَّهُ لا عُذرَ لِأَحَدٍ مِن مَوالينا فِي التَّشكيكِ فيما يُودّيهِ عَنّا ثِقاتُنا، قَد عَرَفوا بِأَنَّنا نُفاوِضُهُم سِرَّنا، ونَحمِلُهُ إيّاهُ إلَيهِم ، وعَرَفنا ما يَكونُ مِن ذلِكَ إن شاءَ اللّهُ تَعالى» .
وقالَ أبو حامِدٍ : فَثَبَتَ قَومٌ عَلى إنكارِ ما خَرَجَ فيهِ، فَعاوَدوهُ فيهِ ، فَخَرَجَ :
«لا شَكَرَ اللّهُ قَدرَهُ ، لَم يَدعُ المَرءُ رَبَّهُ بِأَن لا يُزيغَ قَلبَهُ بَعدَ أن هَداهُ ، وأن يَجعَلَ ما مَنَّ بِهِ عَلَيهِ مُستَقَرّا ، ولا يَجعَلَهُ مُستَودَعا، وقَد عَلِمتُم ما كانَ مِن أمرِ الدِّهقانِ ـ عَلَيهِ لَعنَةُ اللّهِ ـ وخِدمَتِهِ وطولِ صُحبَتِهِ، فَأَبدَلَهُ اللّهُ بِالإِيمانِ كُفرا حينَ فَعَلَ ما فَعَلَ، فَعاجَلَهُ اللّهُ بِالنَّقِمَةِ ولا يُمهِلهُ، وَالحَمدُ للّهِِ لا شَريكَ لَهُ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلهِ وسَلَّمَ. ۴

1.قَيِّمُ الأمر : مقيمه . وقَيِّمُ القوم : الذي يُقَوِّمهم ويَسوس أمرَهم (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۵۰۲ «قوم») .

2.في المصدر : «تبر» ، وما أثبتناه من بحار الأنوار ومستدرك الوسائل : ج ۱۲ ص ۳۱۸ ح ۴ .

3.في بحار الأنوار : «الخُلَّص» بدل «الخاصّ» .

4.رجال الكشّي : ج ۲ ص ۸۱۶ الرّقم ۱۰۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۵۰ ص ۳۱۸ ح ۱۵ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 68446
صفحه از 680
پرینت  ارسال به