549
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

پاره اى ديگر از اشعار او ، چنين است :

در دلِ شيدا و سرگشته مننه هوس جوانى است و نه رؤياهايى كه
شبانه ، هجوم آورند ، و نه يادِ زنان زيباروىِنمكينِ رُخ چونان غزالانِ سپيد .
بلكه عشق من است كه پنهان و پيدايش مى كنمنسبت به بنى هاشم ، اين بزرگْ مردان .
به آنان كه اهل بخشش اندو در حكم و قضاوت ، از ستم به دورند .
به هر خيرى نزديك ترندو از هر عيبى ، دورترين اند .
با مردمان ، مهربان ترين انددر خردمندى ، خردمندترين اند .
بهترينِ زنده و مُرده فرزندان آدم اندهمگى ، از پير و پيشوايشان .

ر . ك : رجال البرقى : ص 15 ، رجال الطوسى : ص 144 ش 1561 و ص 274 ش 3967.

مالك اشتر

مالك بن حارث بن عبد يغوث نخعى كوفى ، معروف به اشتر ، از ياران برجسته امام على عليه السلام و از تابعيان ممتاز و شخصيتى گران مايه و بلندپايه بود. امام عليه السلام در سفارش نامه خود به مالك ، وى را با اوصاف بزرگى ستوده است . امام عليه السلام بر مرگ او افسوس خورد و درباره اش فرمود : «او براى من ، چنان بود كه من براى پيامبر خدا بودم» و آهِ غمناكى كشيد و فرمود : «خدا مالك را رحمت كند! چه مالكى! مرگش بر من ، سخت است . اگر صخره بود ، صخره اى سخت بود و اگر كوه بود ، كوهى سِتُرگ بود . گويا تكّه اى از تن من ، جدا شد» .

ر . ك : رجال البرقى : ص 8 ، رجال الطوسى : ص 81 ش 81.


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
548

قيس بر منبر رفت و گفت : «اى مردم ! حسين بن على ، بهترينِ خلق خدا و فرزند فاطمه ، دختر پيامبر خداست و من ، فرستاده او به نزد شما هستم . پس دعوتش را اجابت كنيد» . آن گاه ، عبيد اللّه بن زياد و پدرش را لعنت كرد و براى على بن ابى طالب عليه السلام طلبِ آمرزش نمود و بر او درود فرستاد .
عبيد اللّه دستور داد او را از بامِ قصر به زير انداختند و قطعه ، قطعه شد . چون خبرش به امام حسين عليه السلام رسيد ، اشك ريخت و برايش دعا كرد . در دو زيارت «ناحيه مقدّسه» و «رجبيّه» بر او درود فرستاده شده است .

ر . ك : رجال الطوسى : ص 102 ش 1028 ، تاريخ الطبرى : ج 5 ص 352 ـ 405.

كُميت بن زيد

وى از ياران امام زين العابدين ، امام باقر و امام صادق عليهم السلام بود و در سال 61 ق ، مصادف با ايام شهادت امام حسين عليه السلام به دنيا آمد و به سال 126 ق ، در زمان حيات امام صادق عليه السلام بدرودِ حيات گفت . او شاعرى توانا بود و درباره اهل بيت عليهم السلاماشعارى سروده است كه بخشى از يك قصيده او در متن آمد و اينك ، دنباله آن :

شادم من و آيا تو را شادمانى اى استدر حالى كه شوقى نداشته و بازى نكرده اى ؟
شدّت شوقى كه بردبار را به هيجان مى آورَدو اين شوق ، بر پير ، عار نيست .
و اهل ستايش را بستاىبا سخنِ درست و درست ترِ خويش .
بنى هاشم ، ارجمندترين اندفرزندِ شرافت و برترى و پاكى اند .
بدسِگال دان آن كس را كه از دوست داشتن آنان ، نهى ات مى كندو با ريسمان آنان ، هيمه گِرد آور .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 68402
صفحه از 680
پرینت  ارسال به