561
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

او ملعون و غالى است .
عدّه اى از ابو الخطّاب پيروى كردند كه به فرقه «خطّابيه» موسوم شدند. ايشان به الوهيت امام صادق عليه السلام تظاهر مى كردند و ابو الخطّاب را پيامبرِ مُرسل مى دانستند، يا به اولوهيت ابو الخطّاب و حلول روح القُدُس در او معتقد بودند. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مغيره و ابو الخطّاب به بهشت نمى روند، مگر پس از پا زدن هايى در جهنّم». مفضّل بن عمر نيز روايت كرده است كه از امام صادق عليه السلام شنيده كه مى فرمايد: «از فرومايگان بپرهيز؛ زيرا من، ابو الخطّاب را نهى كردم، امّا او از من نپذيرفت» و بعد از لعنت كردن ابو الخطّاب فرمود: «لعنت بر كسانى كه با او كشته شدند و لعنت بر باقى ماندگان آنها . خدا لعنت كند كسى را كه نسبت به آنان، دل رحمى كند!» . عيسى بن موسى بن على بن عبد اللّه بن عبّاس، كارگزار منصور در سِبخه كوفه، او را به قتل رساند .

ر . ك : رجال الطوسى : ص 296 ش 432 ، اختيار معرفة الرجال : ص 301 ش 408 و ص 363 ش 520 و 521 و ص 418 ش 661.

ابوالسَّمهَرى

از منابع شيعه و سنّى ، نام و يا لقبى براى او ذكر نشده و درباره وى ، جز آنچه در متن كتاب آمده ، چيزى گفته نشده است .

ابو سفيان

صخر بن حرب بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف قُرَشى اُمَوى ، پدر معاويه است . وى ، ده سال قبل از عام الفيل به دنيا آمد. او از اشراف قريش و تاجر بود و با اموال خود و قريش ، كاروان هاى تجارى روانه شام و غير شام مى كرد. او پرچمِ سران را كه به آن «عقاب» مى گفتند ، در دست داشت. وى در جنگ اُحُد و احزاب ، فرماندهى كلّ قريش را بر عهده داشت. او در شب فتح مكّه اسلام آورد و در جنگ حُنَين و طائف ، شركت كرد و يك چشم خود را در جنگ طائف ، از دست داد و چشم ديگرش را در جنگ يَرموك. او از جمله «مؤلّفة قلوبهم (مشركانى كه براى جلب قلوب آنان به اسلام از صدقات بهره مند


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
560

ابن هلال

احمد بن هلال عَبَرتايى (عَبَرتاء ، روستايى است در نواحى شهر اسكاف از آبادى هاى نهروان) ، از بنى جُنَيد بوده است . وى در سال 180 ق ، به دنيا آمد و در سال 267 ق ، مُرد . او از ياران امام عسكرى عليه السلام بود . شيعيان ، بر اين اتّفاق نظر داشتند كه امام عسكرى عليه السلام در زمان حياتش ابو جعفر محمّد بن عثمان عُمَرى را به وكالت خود ، تعيين كرده است . امام عسكرى عليه السلام كه از دنيا رفت ، شيعيانى كه بر وكالت او هم داستان بودند ، به ابن هلال گفتند : با آن كه امام واجب الإطاعه بر وكالت ابو جعفر محمّد بن عثمان تصريح كرده است ، چرا او را نمى پذيرى و به وى رجوع نمى كنى؟
ابن هلال گفت : من نشنيده ام كه به وكالت او تصريح شده باشد . من پدرش (يعنى عثمان بن سعيد) را انكار نمى كردم و اگر يقين كنم كه ابو جعفر ، وكيل صاحب زمان عليه السلام است ، به او نيز جسارت نمى كنم . به او گفتند : بقيّه كه شنيده اند . گفت : شما خود دانيد آنچه شنيده ايد ، و در ابو جعفر ، توقّف كرد . پس شيعيان ، او را لعنت كردند و از وى تبرّى جُستند . سپس توقيعى توسّط ابوالقاسم حسين بن روح صادر شد كه از جمله لعنت شدگان ، ابن هلال نيز لعنت و از او اعلام برائت شده بود .
محمّد بن حسن وليد ، روايت كرده است كه : از سعد بن عبد اللّه شنيدم كه مى گفت : نديده ايم و نشنيده ايم كه شيعه اى از تشيّع به ناصبيگرى برگشته باشد ، مگر احمد بن هلال . به هر حال ، او غالى و در دينش مشكوك بود .

ر . ك : رجال النجاشى : ص 83 ش 199 ، رجال الطوسى : ص 384 ش 5646.

ابو الخطّاب

ابو الخطّاب محمّد بن مِقلاص اسدى كوفى اجوع ، كه كنيه او مِقلاص ابو زينب بود. او خود را به امام صادق عليه السلام نسبت مى داد و چون امام صادق عليه السلام از غلوّ باطل او درباره خويش آگاه شد، از او تبّرى جُست و او را لعنت كرد و به يارانش نيز فرمود تا از او بيزارى بجويند و در اين باره ، تأكيد فرمود و در اعلام بيزارى از او و لعن كردنش مبالغه كرد. وى چون از امام عليه السلام كناره گرفت ، ادّعاى امامت كرد. شيخ طوسى ، از او ياد كرده و گفته است:

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 68427
صفحه از 680
پرینت  ارسال به