567
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

جرير بن عبداللّه

نام او ابو عمرو و بنا به قولى ابو عبد اللّه بِجلى ، جرير بن عبد اللّه بن جابر است . جرير ، چهل روز پيش از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمان شد و در سال 51 و بنا به قولى 54 ق ، در گذشت. وى در جنگ هاى عراق، مانند قادسيه و جز آن، شركت كرد . او همان كسى است كه پيامبر خدا ، وى را به ذوخَلَصه ، بتكده متعلّق به خَثعَم فرستاد تا آن را ويران كند . وى نسبت به على عليه السلام كينه مى ورزيد. على عليه السلام خانه وى را در كوفه خراب كرد. او به شادى كشته شدن امام حسين عليه السلام مسجدى در كوفه به نام خودش ساخت كه امام باقر عليه السلام آن را از مسجدهاى نفرين شده ، دانسته است .

ر . ك : قاموس الرجال : ج 4 ص 154 ش 2597.

حرملة بن كاهله

حرملة بن كاهله اسدى ، در جنگ با امام حسين عليه السلام شركت كرد. او عبد اللّه بن حسن بن على را كه سپاهيان دشمن را از پيرامون امام حسين عليه السلام دور مى كرد، با پرتاب تيرى به شهادت رساند و سرش را بُريد، و چنان كه در متن آمده است، امام حسين عليه السلام او را نفرين كرد .

ر . ك : الإقبال : ص 574 ، اللّهوف : ص 122.

حسن بن محمّد بن بابا قمى

شيخ طوسى ، او را در شمار ياران امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام آورده و گفته كه غالى است . كشّى به سند خود از سهيل بن محمّد روايت كرده است كه به امام عسكرى نوشت : سَرورم! گروهى از دوستان شما درباره حسن بن محمّد بن بابا ، دچار شبهه شده اند . پس ، درباره او چه مى فرمايى ، سَرورم؟ آيا او را از خود بدانيم يا از او بيزارى جوييم يا درباره اش سكوت كنيم ، چون راجع به او حرف و حديث ، بسيار است؟ امام عليه السلام به خطّ خود مرقوم فرمود و من آن را خواندم كه : «او و فارس ، ملعون اند . از هر دوى آنها بيزارى جوييد . خدا آنها را لعنت كند!» . از اين روايت و از آنچه در متن كتاب آمده ، علّت تأكيد در


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
566

خود را بنده او [گاه ]در صورت فرستاده اش و محمّد ، نشان داده است . او با پيروان ابو الخطّاب ، در چهار نفر : على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام موافق است و اين كه سه نفر آنان، يعنى : فاطمه و حسن و حسين ، معناى مجازى دارند و آن كه حقيقت دارد ، تنها شخصِ على است؛ زيرا او نخستينِ اينان در امامت است. آنان ، شخص محمّد صلى الله عليه و آله را انكار كردند و گفتند: او بنده و على ، خداوندست . نيز گفتند: چون بشار شُعَيرى ، ربوبيت محمّد را انكار كرد و آن را در على قرار داد و محمّد را بنده على دانست... . امام صادق عليه السلام به مَرازِم فرمود: «هرگاه وارد كوفه شدى ، نزد بشّار شُعَيرى برو و به او بگو: جعفر (امام صادق عليه السلام به تو مى گويد : اى كافر، اى فاسق! من از تو بيزارم» .

ر . ك : اختيار معرفة الرجال : ص 461 و 463 ش 743 و 744 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 306.

بنان البيان

نام او بيان بن سمعان تميمى نَهدى تبّان است . ظاهرا «بنان» و «بيان» ، يكى است و دومى درست تر است ؛ چون نوبختى گفته است: بيانيّه ، پيروان بيان نَهْدى هستند .
بيانيّه ، فرقه اى هستند كه معتقدند : امام قائم مهدى عليه السلام ، همان ابو هاشم عبد اللّه بن محمّد بن حنفيه است. او سرپرست خلق است و بر مى گردد و زمام امورِ مردم را به دست مى گيرد و بر زمين ، فرمان روا مى شود و پس از او وصى اى نيست و درباره او غلو كرده اند. بعد از مرگ ابو هاشم، بيان ، ادّعاى پيامبرى كرد و جمعى از پيروانش قائل به انتقال امامت از ابو هاشم به او شدند. بيان ، از غاليان معتقد به الوهيت امير مؤمنان على عليه السلام بود و سپس ، ادّعا كرد كه جزء الهى، با نوعى از تناسخ، به وجود او منتقل شده است و از اين رو ، شايسته آن است كه امام و خليفه باشد. خالد بن عبد اللّه قسرى ، او را به سبب اين اعتقادش به قتل رساند .

ر . ك : فرق الشيعة ، نوبختى : ص 50 ، الملل والنحل : ج 1 ص 246 و 247.

تميم بن حُصَين

اين شخص ، جز با روايت ياد شده در متن كتاب ، شناخته نشده است .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71564
صفحه از 680
پرینت  ارسال به