569
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

خدا بر او باد! شيطان نمى تواند به صورت پيامبر يا وصىّ پيامبر در آيد» .
همچنين از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه ايشان در پاسخ به سؤال از اين سخن خداوند عز و جل : «آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى آيند؟ بر هر دروغگوى گنهكارى فرود مى آيند» (شعراء : آيه 221 ـ 222) ، فرمود: «آنان ، هفت نفرند ...» و حمزة بن عماره بربرى را از جمله ايشان برشمرد .

ر . ك : اختيار معرفة الرجال : ص 290 ش 511 و ص 302 ش 543 و ص 304 ش 548 و ص 300 ش 537 و ص 305 ش 549.

نوبختى مى نويسد: [كربيّه] فرقه اى اند كه معتقدند محمّد بن حنفيه ، همان مهدى است... نمُرده است و نمى ميرد و روا نيست كه بميرد، امّا غايب شده و معلوم نيست كجاست... . اينان ، پيروان ابن كرب اند و به كربيّه موسوم اند . حمزة بن عماره بربرى ، از ايشان و اهل مدينه بود . سپس از آنها جدا شد و ادّعا كرد كه پيامبر است و محمّد بن حنفيه ، خداست و حمزه ، امام است و هفت سبب از آسمان بر او فرود مى آيد و او با آنها زمين را مى گشايد و مالك آن مى شود . پس عدّه اى ، پيرو او شدند ... . ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين عليه السلام او را لعنت كرد و از وى بيزارى جُست و او را دروغگو خواند و شيعه ، از او بيزارى جستند .

ر . ك : فرق الشيعة ، نوبختى : ص 27.

خالد بن يزيد بَجَلى

در ميان ياران پيامبر صلى الله عليه و آله از خالد بن يزيد بَجَلى نام برده نشده ، بلكه ابن اثير ، خبر ياد شده در متن كتاب را به نام خالد بن يزيد كلبى نقل كرده است. در أنساب الأشراف نيز ، خبر با لفظ «جرير» روايت شده و آمده است : جرير ، پس از هجرت ، از اسلام برگشت و به شره رفت و در خانه مادرش درگذشت .

ر . ك : قاموس الرجال : ج 4 ص 154 ش 2597.

داوود بن على

ابو سليمان داوود بن على بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم ، هاشمى، عموى سفّاح عبّاسى است . او در حميمه ، از سرزمين شراة در بُلقاء بود. وى در زمان


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
568

لعن و بيزارى جستن از اين دو نفر ، روشن مى شود .

ر . ك : رجال الطوسى : ص 286 ش 5684 و ص 399 ش 5847 ، اختيار معرفة الرجال : ص 528 ش 1011.

حَكَم بن ابى العاص

ابو مروان حَكَم بن ابى العاص بن اُميّة بن عبد الشّمس اُمَوى ، ابن حَكَم ، عموى عثمان بن عفّان است و در جاهليت ، همسايه پيامبر خدا بود و ايشان را مسخره مى كرد . روزى پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفت و حَكَم ، پشت سرِ او حركت مى كرد و شانه هاى خود را تكان مى داد و دست هايش را مى پيچاند و راه رفتن پيامبر خدا را مسخره مى نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله با دستش اشاره كرد و فرمود: «پس، همين طور باش!» . از آن پس ، حَكَم به همان حال تكان خوردن شانه ها و پيچاندن دست هايش باقى مانْد. بعدا پيامبر خدا ، او را از مدينه تبعيد كرد . البته براى تبعيد او علّت ديگرى نيز گفته اند . همچنين او را لعنت كرد، و او به طائف رفت .

ر . ك : الخرائج والجرائح : ج 1 ص 168 ح 258 ، دلائل النبوّة ، بيهقى : ج 6 ص 240.

حكيم بن عبّاس

نام او حكيم بن عبّاس كلبى است . درباره او ، بجز آنچه در متن آمده ، مطلب ديگرى گفته نشده است .

حمزه

حمزة بن عماره بَربَرى، از اصحاب امام صادق عليه السلام بوده است. كشّى به اِسناد خود از بُرَيد بن معاويه عَجَلى روايت كرده است كه گفت: حمزة بن عماره بربرى ـ كه خدايش لعنت كند ـ به پيروانش مى گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام هر شب نزد من مى آيد و شخصى هم پيوسته ادّعا مى كند كه او ، امام باقر عليه السلام را به وى هم نشان مى دهد. ۱ روزى ، اتّفاقى با امام باقر عليه السلام ملاقات كردم و ادّعاى حمزه را به ايشان گفتم . فرمود: «دروغ مى گويد . لعنت

1.احتمال دارد معناى متن چنين باشد : كسى هم مدّعى بود كه شيطان ، امام باقر عليه السلام را براى خمره مجسّم مى كند .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69676
صفحه از 680
پرینت  ارسال به